به گزارش خوشه، «درست میانه دیوار خانه خاله صبورا، یک میخ طویله توی دیوار هست که هر جور و از هر زاویه که به سالن نگاه کنی از چشمت پنهان نمیماند.»
ممکن است خوانندهای که خط بالا را بخواند با خود بگوید قرار است توصیف یک «میخ طویله» روی دیوار چه کارکردی داشته باشد که نویسنده برای صحنه آغازین قصهاش سراغ آن رفته و از آن حرف زده است اما آنچه اهمیت دارد این است که نویسنده خواسته نشان دهد از موضوعات بیاهمیت و حتی شاید به زعم بسیاری پیشپا افتاده هم میتوان قصه گفت ولی جذاب و گیرا نوشت.
این یک خط در واقع ورودی رمان «بگذار تروا بسوزد» اثر آناهیتا آروان است. نویسندهای که در جایزه پروین اعتصامی از او به خاطر همین رمان تقدیر شد.
اگر دنبال یک کتاب هستید که قصه و شخصیت آن شما را درگیر کند و تا پایان آن را بخوانید توصیه میکنم این رمان را انتخاب کنید. اثری که شخصیت «فروغ»، اتفاقات حول او شکل میگیرد و او به عنوان یک زن در جستوجوی زندگی خویش است. او برای ساختن زندگی خویش تلاش میکند و از این تلاش دست برنمیدارد. هرچند شخصیتهای فرعی کتاب هم از ظرفیت بالای روایی بهره میبرند به این معنا که قصه و سرنوشت آنها به شکلی است که میتوانند هرکدام دستمایه خلق اثری مستقل و جداگانه شوند. خسته نشدن و تلاش کردن و از پا ننشستن ویژگیهایی است که در شخصیت اصلی دیده میشود و او برای رسیدن به هدف و ساختن زندگی خود نمیایستد، اثری که از نظر درونمایه اثری غافلگیرکننده بهشمار میرود و حتما خوانندگان را شگفتزده میکند.
خواننده در همراه شدن با «بگذار تروا بسوزد» به دلیل ریتم و ضرباهنگ اثر، مشکل نخواهد داشت. زیرا نه کُند است که خسته شود و نه آنقدر اتفاقات و رویدادها در دل داستان تند و سریع پیش میآید که خواننده گیج شود و خود در میانه رینگ مشتزنی ببیند. نویسنده با فراز و فرودهای مناسب در واقع دست خوانندهاش را گرفته تا او با کتابش همراه شود و پابهپا او را با خود به دل داستانش میبرد.
شاید داستان «بگذار تروا بسوز» را بتوان در دسته رمانهای با پایان باز قرار داد ولی این به معنای بیسرانجامی نیست. نویسنده خواننده را در انتخاب رسیدن یا نرسیدن به مقصد (عشق) مخیر کرده و این پایانی است که آروان برای داستانش در دستان خواننده قرار داده است. پایانی که خواننده باید در ساختن آن مشارکت کند و قصه را به سرانجام برساند به همین خاطر خواننده میتواند خود در به انتها رساندن ماجرای «فروغ» و جستجوی او شریک و سهیم باشد. این را باید در کنار قدرت قصهگویی نویسنده قرار داد که تا پایان خواننده را با خود میآورد و او را رها نمیکند!
اگر شما از روایتهای پیچیده و تو در تو خوشتان نمیآید و یا به هر دلیلی با آنها ارتباط برقرار نمیکنید، همینجا خیالتان را راحت کنم که در این کتاب شما شاهد چنین فرم روایی نیستید و نویسنده سرراست قصه گفته و شخصیتهایش را ساخته است. شخصیتهایی که گاهی بخشهایی از پیشینه آنها در هالهای از ابهام قرار دارد ولی در مجموع آنقدر پرداخت شخصیتها ملموس و باورپذیر است که ابهامهای آنها به چشم نمیآید.
در مجموع این رمان را میتوان در یک نشست کوتاه خواند و از آن لذت برد. اثری که میتواند به عنوان یک پیشنهاد برای تعطیلات نوروز انتخاب شود زیرا جغرافیای اثر در شمال کشور است و طراوت و سرزندگی جاری در آن منطقه در کتاب نیز دیده میشود.
این کتاب را نشر علمی و فرهنگی منتشر کرده است.
حسام آبنوس