به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، نشر شهید ابراهیم هادی علاوه بر کتاب «سلام بر ابراهیم» که با استقبال بسیار فراوان مخاطبان چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور مواجه شد و کتابهای متعددی که درباره شهدای کشورمان چه شهدای دفاع مقدس و چه شهدای مدافع حرم دارد، چند کتاب دیگر با موضوع متفاوت دارد که اتفاقا جزء کتابهای بسیار پرفروش این نشر است. در سالهای اخیر خیلی از مخاطبان به سراغ این کتابهای نشر شهید هادی رفتهاند و حتی در جلسات سخنرانی متعدد به این کتابها پرداخته شده است. این کتابها که همه به نوعی روایتهای دست اول از لحظات پس از مرگ یا به تعبیری برزخی است، توسط نشر شهید هادی منتشر شده و در کتابهای «شنود»، «بازگشت»، «سه دقیقه در قیامت» و «نسیمی از ملکوت» آمده است. آنچه در ادامه خواهید خواند، چند برش از این کتابها به روایت افراد مختلف است که از زندگی پس از مرگ میگویند:
1-تباهی زندگی دنیا به خاطر دوری از دستورات خدا
نکته دیگری که آنجا شاهد بودم، انبوه کسانی بـود کـه زنـدگی دنیایی خود را تباه کرده بودند، آن هم فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند!
جوان (مأمور الهی در برزخ) گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنیایی شما را آباد میکند و بعد آخرت را میسازد. مثلاً به من گفتند: اگر آن رابطه پیامکی با نامحرم را ادامه میدادی، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحتالشعاع قرار میداد.
برگرفته از کتاب «سه دقیقه در قیامت»
2- حسرت ناشی از اسراف عمر و لحظاتی که پای تلویزیون تلف شد
در جریان مرور اعمال خود، چنان دچار حسرت شدم که گفتنی نیست. آنچنان فشار روحی را تحمل کردم که اگر در دنیا با چنین مشکلی مواجه میشدم، قطعاً جان میدادم. آنجا فهمیدم چرا یکی از اسماء قیامت یوم الحسره است.
اما یکی از حسرتهای من وجود اسراف بسیار در زندگیام بود. من فهمیدم که اسراف فقط ضایع کردن نعمتهای الهی مانند خوردنیها و آشامیدنیها نیست. بدترین نوع اسراف، تلف کردن وقت و عمر بود!
روزهایی از جوانیام را دیدم که صبح تا شب به بطالت پای تلویزیون میگذراندم. چقدر از لحظات با ارزش عمر من اینگونه تلف شد و…بعد از این تجربه تلاش میکنم از وقتم حداکثر استفاده را بنمایم و از لحاظ معرفتی خودم را رشد بدهم. تماشای تلویزیون و شبکههای اجتماعی را به حداقل رساندم.
برگرفته از کتاب «نسیمی از ملکوت»
3-نگاه حرام شهادت را به تعویق میاندازد!
(مأمور الهی در برزخ) گفت: «اگر علاقهمند باشید و برای شما شهادت نوشته باشند هر نگاه حرامی که شما داشته باشید، 6 ماه شهادت شما را به عقب میاندازد.»
خوب آن ایام را به خاطر دارم. اردوی خواهران برگزار شده بود. به من گفتند: شما باید پیگیر برنامههای تدارکاتی این اردو باشی. اما مربیان خواهر، کار اردو را پیگیری میکنند، فقط برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نکن. من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو میرفتم و غذا را میکشیدم و روی میز میچیدم و با هیچکس حرفی نمیزدم. شب اول، یکی از دخترانی که در اردو بود، دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است، خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم.
روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب دیگری گفت و خندید و حرفهایی زد که… من هیچ عکسالعملی نشان ندادم. خلاصه هربار که به این اردوگاه میآمدم، با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم. اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم.
در بررسی اعمال، وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز (مأمور الهی در برزخ) به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار میشدی، به جز آبرو، کار و حتی خانوادهات را از دست میدادی! برخی گناهان، اثر نامطلوب اینگونه در زندگی روزمره دارد…
برگرفته از کتاب «سه دقیقه در قیامت»
4- تجربه نزدیک به مرگ با موضوع حجاب
دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دستبندی به من زدند که شعلهور بود. اما یک باره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعاً نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم.
یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول میکنیم، شما واقعاً توبه کردی و خدا توبهپذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه میکنی؟ گفتم: من با تمام بدیها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگیام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر میماندم تا مشکلی نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست میگویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی!
وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهرهای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباسهای تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون میآمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و…
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ میکردند و نگاه نمیکردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریمها و حجاب را رعایت میکردی و آنها به شما نگاه میکردند، دیگر گناهی برای شما نبود…
برگرفته از کتاب «سه دقیقه در قیامت»
5-وقتی میل به شهرت همه اعمال را تباه میکند
در جریان بیماری و تجربه نزدیک به من مرگ، مطالب شگفتانگیز بسیاری را متوجه شدم. من خودم را انسان وارستهای میدانستم و فکر میکردم بهترین جای بهشت قرار میگیرم.
مسئول چند نهاد خیریه بودم. اما نشانم دادند که میل به شهرت، هیچ چیزی برایم باقی نگذاشته! وقتی مرور اعمالم را دیدم، بسیار ناامید شدم، هیچ کار خالصی برای خدا انجام نداده بودم…
برگرفته از کتاب «نسیمی از ملکوت»
6- همه کارها را نوشته بودند
از همان روز بلوغ، تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها. حتی ذرهای کـار خـوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره» یعنی چه. هر چی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آنها جدی نوشته بودند؛ در داخل این کتاب، در کنار هر کدام از کارهای روزانه من، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره میشدیم، مثلفیلم به نمایش در میآمد. درست مثـل قسمت ویدئو در موبایلهای جدید، فـیلـم آن مـاجـرا را مشاهده میکردیم.
آن هم فیلم سه بعدی با تمام جـزئیات! یعنی در مواجـه بـا دیگران حتی فکر افراد را هم میدیدیم. لذا نمیشد هیچکدام از آن کارها را انکار کرد. غیر از کارها، حتی نیتهای ما ثبت شده بود. آنها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود…
برگرفته از کتاب «سه دقیقه در قیامت»