آقای محمدحسین فیروزی، مدیرِ جوان نهاد کتابخانههای شهرستان فسا در استان فارس است؛ شهرستانی در 140 کیلومتری شرق شیراز. فیروزی متولد 1367 است. چند سالی است که در نهاد کتابخانههای عمومی این شهر فعال است. با این حال پیش از ورود به نهاد، کتاب فروشی میکرده و هنوز هم کتاب فروش است. کتاب فروشی «جبهه کتاب فسا» حالا دیگر در شهر فسا شناخته شده است. فیروزی بعد از چند سال موفق شد دومین کتاب فروشی خودش را هم در این شهرستان راهاندازی کند. او علاوهبر اینکه در نهاد کتابخانهها با انگیزه مشغول فعالیت است، دو کتاب فروشی «جبهه کتاب» و «ارشاد» شهرستان فسا را هم اداره میکند. فیروزی از نمونههای موفق آتش به اختیارهای جبهه فرهنگی انقلاب است. گفتوگوی «صبحنو» با این کتاب فروش 29 ساله را در ادامه بخوانید.
چه شـــــد که محمــــدحســین فیــــروزی کتاب فـروش شد؟
از سال 1386 و همزمان با گرفتن مدرک کارشناسی، به فکر کتاب فروشی افتادم. الگوی ما یکی از دوستان بود که در شیراز راهاندازی کرده بود. ما کتاب فروشی جبهه کتاب را در یک فضای تقریباً 6 متری در مرکز شهر ایجاد کردیم. فکر نمیکردیم این کار به یک کار جدی و حرفهای تبدیل شود. مکانی که ایجاد کرده بودیم در ابتدا دو قفسه بیشتر نداشت. رفته رفته همان فضای 6متری تبدیل به قفسههایی از کف تا سقف مغازه شد. از حدود سال 91 هم با تعامل خوبی که با مصلی داشتیم، فروشگاه فعلی را با اجاره مناسب در اختیار ما قرار دادند و الان 5 سال است که در مکان فعلی مستقر هستیم. این مکان متعلق به مصلای شهر فساست. بنای دوستان هم این بوده است که اینجا کتاب فروشی باشد. یعنی ما چه اینجا باشیم چه نباشیم، اینجا باید کتاب فروشی باشد. در حقیقت، مصلی با این شرط اینجا را ساخته است.
چه برنامههای جانبی ای در این فروشگاه دارید؟ چگونه مشتری و سرمایه اجتماعی خودتان را شکل دادهاید؟
ما در مکان اولی که مستقر بودیم، زمینهسازی جدی کردیم. آن زمینهسازی باعث شد که تعداد زیادی از دوستان، جریانات مذهبی و انقلابی شهر، رفقای هیات و مسجد با کتاب فروشی ما ارتباط بگیرند و این ارتباطات با کتاب فروشی باعث زنده بودن کتاب فروشی ما شده است. بعد از جابهجایی و نقل مکان به مکان فعلی هم همانها به اینجا رفت و آمد دارند. شروع و برکت کار ما از همان اول با این دوستان بود و این را نمیشود انکار کرد.
برنامههای جانبی چه؟
اینجا برنامههای رونمایی داریم. یک بار احسان علیخانی که قوم و خویشی با فساییها دارد در یکی از برنامههای رونمایی ما حاضر بود و از جمعیتی که در رونمایی کتاب حاضر شده بودند تعجب کرد. هر وقت به فسا میآید سری هم اینجا میزند. در کنار اینها فعالیتهای ترویجی هم داریم و وقتی اینجا مستقر شدیم، آن فعالیتها را اینجا هم آوردیم. یکی از برنامههایمان «شب کتاب» بود. این برنامه را خود مشتریان اداره میکردند. تاکنون 130 شب پنجشنبه این طرح را برگزار کردهایم. برکات زیادی هم برای ما داشت و ظرفیتهای عجیبی برای ما آزاد کرد. پنجشنبهها جمع میشدیم و خود ما یا مشتریان کتاب معرفی میکردند و بحثهای اینگونه شکل میگرفت و کتابهای جدید معرفی میشد.برنامه دیگری که برای خودمان خیلی جالب بود و دوست داشتیم آن را ادامه دهیم، برنامه سنگربان بود. ما در این شهر کتاب فروشی داریم که با دوچرخه کتاب میفروخته است. 800 شماره مکتب اسلام اشتراک داشته! کتاب را نسیه میفروخته است. خیلی کارهای خاص و ویژه انجام میداده است. نسل پدران ما در فسا همه از این آدم که الان پیرمرد شده است تفسیر نمونه یا کتابهای خاص آن زمان را از او میخریدند. از شبکه افق هم آمدند و برایش مستندی ساختند. خودمان هم یک مصاحبۀ خوب و جدی با او داشتیم که بهنام «کتاب فروش رکابزن» منتشر شده است. آیتالله مکارم شیرازی نظر جدی در مورد ایشان داشته و او را میشناخته است. ما برای این فرد برنامهای به نام «پاسداشت معلم و کتاب فروش انقلاب» گرفتیم. بهدلیل بعضی مشکلات نتوانستیم این برنامه سنگربان را ادامه دهیم. از برنامههای دیگرمان، مهر سال گذشته کاری را با یکی از دوستان طلبه و با سواد شروع کردیم. ایشان به دلیل مهارتهایی که دارد، دورههای تندخوانی، روشهای مطالعه و مهارتهای مطالعه را بهصورت جدی و حرفهای و عالی کار میکنند و ما هم از او بهره بردیم. در کتاب فروشی ارشاد برای نخستین مرتبه در فسا کلاسهای تندخوانی برگزار کردیم. پیشنهاد خودشان هم اینکه در کتاب فروشی از علاقهمندان ثبتنام به عمل آوریم و کلاس برگزار کنیم. سود اقتصادی و مالی دورهها را هم با استاد این دورهها شریک بودیم.
پول دورهها را از مخاطبان و مشتریان گرفتید؟
بله!
اقتصادی بود؟
بله. کاملاً درآمدزایی کردیم. از هر نفر 200 هزار تومان شهریه گرفتیم. در یک بازه چند ماهه 300 نفر را در کتاب فروشی آموزش دادیم. تشنگی یک شهرستان برای نوجوانان دبیرستانی که با ما ارتباط داشتند و تبلیغات ما را در فضای مجازی میدیدند، باعث شد بیایند و جذب شوند. در کنار این کلاسها، بچهها مرتب کتاب میخواستند. ما هم راهی نداشتیم غیر از اینکه به آنها کتاب معرفی کنیم و اینها هم کتاب را از ما میخریدند و آن را میخواندند حجم مطالعهشان بالا رفته بود. کار که توسعه پیدا کرد دیگر ظرفیت پاسخگویی را نداشتم. خودِ دوست طلبهمان موسسهای را تشکیل داده و کار را در آنجا پیگیری میکردند.
در فسا چند کتاب فروشی وجود دارد؟
شاید 7 یا 8 باب باشند اما غلبه با لوازمالتحریر و نوشتافزار است.
در دو باب کتاب فروشی ما در فسا چند نفر مشغول به کار شدهاند؟
دو نفر! یکی در جبهه کتاب مشغول است و عزیز دیگری هم در کتاب فروشی ارشاد. نیرویی که ما در کتاب فروشی جبهه کتاب داریم، تمام وقت اینجاست؛ دانشجوست، بیمه هم دارد.