همه، همه کار میکنند!
گفتگو با آقای جوان، مدیر پخش صنایع فرهنگی ابروبن
حجت جوان، مدیر پخش “صنایع فرهنگی ابروبن” است. ابروبن اکنون یکی از توزیعکنندگان فعال کتاب بهشمار میآید و پس از سالها تجربه در مجموعه “پخش کتابپردازان” اکنون با توسعه محصولات و خدمات به یکی از بازوهای مهم در عرصه پخش کتاب تبدیل شدهاست. گفتگوی آستان کتاب با آقای جوان، مدیر امیدوار و فعال ابروبن در زمینه بررسی چرخه فروش کتاب در ایران را در ادامه میخوانید:
- نظرشما درباره فروش مستقیم کتاب توسط ناشران چیست؟
اگر ناشری بخواهد به شکل حرفهای کار کند و حیات داشته باشد، طبیعتا باید بازارها و زمینههای فروش مختلف را بررسی و انتخاب کند. نکته مهم اینجا است که چطور بازارهای مختلفش به یکدیگر لطمه نزند و در تضاد با هم قرار نگیرد. یعنی اگر ناشر دارد تکفروشی میکند این کارش به تعاملاتش با پخشیها آسیب نزند یا به فروشهای سازمانیاش آسیب نزند. یک راهش به نظر من این است ناشر تا جاییکه میشود و میتواند شبکه توزیع خود را تقویت کند و به دنبال راههایی برای فروش باشد که نه تعاملاتش با شبکه پخش آسیب بخورد و نه از فروشهای فروشگاهیاش کاسته شود.
- پیشنهادهای خود را برای تقویت و اصلاح چرخه فروش کتاب بگویید.
اگر از من بپرسید به شما میگویم کار حرفهای این است که ناشر پس از تولید، ضمن تقویت شبکه پخش و فروشگاهی، بیش از هرچیز به ترویج و معرفی کتابهایش بپردازد. این میشود کار حرفهای! اما خب توی بازاری که الان وجود دارد، با این تنوع و تکثر ناشری که وجود دارد و از آن طرف تنوع کتابها، کار ناشر خیلی سخت شده و نمیتواند منتظر بماند تا پخش و کتابفروش برایش کتاب بفروشد و مایل است خودش هم به صورت مستقیم به این بازار ورود کند. مجموع شرایط ایجاب میکند که ما این حق را به ناشر بدهیم که این مسیر را برود؛ ولی شاید بتوان طوری فروخت که آن شبکه کمترین آسیب را ببیند. اکنون شبکه توزیع کتاب در ایران ترکیبی از روشهای مختلف است که البته جمعبندی روشنی درباره برتری یک روش وجود ندارد.
- پخشیها چه جایگاهی در شبکه توزیع و فروش کتاب در ایران دارند؟
علیرغم اینکه جایگاه پخشیها در ایران بین قشرهای مختلف ناشرین فرق میکند، اما من همچنان معتقدم یک سهم جدی از بازار کتاب ایران دست جریان پخش هست. بعضی از ناشران، عمده فروششان از طریق شبکه پخش است. بعضی از ناشرها بهشدت تمایل دارند تا خودشان بهطور مستقیم به فروشگاهها بفروشند، نوع دیگری از ناشرها هستند که اصلا جریان پخش و فروشگاهی را به رسمیت نمیشناسند و به دنبال فروش مستقیم به مخاطب نهایی هستند. با وجود این رویکردهای مختلف و متنوع، من باز معتقدم سهم جدی از بازار، دست جریان پخش هست. دلیل اصلی این ماجرا هم به سیاست کتابفروشیها برمیگردد. چرا که کتابفروشی به دنبال تنوع در محصول و کمترین خواب سرمایه است؛ به همین دلیل ترجیحش این است به جای اینکه به فرض از 10 ناشر 100عنوان کتاب بخرد، از 50 ناشر مثلا 300 عنوان کتاب بخرد و در فروشگاهش بچیند. برای همین طبیعتا نیاز به مرکز پخش هست تا بتواند نیازهای مختلف فروشگاه را پاسخ بدهد. این نیاز به سبد محصول متنوع، کاملا محسوس، لازم و بدیهی است.
- بزرگترین مساله و معضل جریان فروش کتاب در ایران از نظر شما چیست؟
بزرگترین مساله این است که همه، همه کار میکنند! هیچی سرجایش نیست و جای هیچکس در این چرخه مشخص نیست. اگر ناشر کار خودش را انجام میداد، پخش کار خودش را انجام میداد و فروشگاه کار خودش را میکرد، مخاطب میدانست که باید چه مسیری را برود تا بهتر و زودتر به نتیجه برسد و حتما هم اوضاع خیلی متفاوت با الان میشد. اگر ناشر ما به جای اینکه تعداد عناوینش را زیاد کند، صرفا روی چند عنوان خوب و موفق کار میکرد و آن عنوانها را به چاپهای بالا میرساند، اینطوری هزینه تمام شده کتابش پایین میآمد و قیمت کتاب برای مشتری پایینتر میشد و این اتفاق به کل جریان شبکه توزیع و فروش کمک میکرد. از آنسو اگر پخش ما فقط کار پخشش را میکرد و به عرصه تکفروشی ورود پیدا نمیکرد و تمرکزش را بر نقدینگی زیاد برمیداشت این فضا خیلی بهتر میشد. ولی نکته اصلی این است که چون بازار ما کوچک است، چون رقابت سر این بازار کوچک زیاد است و چون مخاطب توان خرید بالایی ندارد و از طرفی گزینههای مختلف و متنوعی برایش وجود دارد، همه این عوامل باعث شده تا جریان حرفهای در این صنعت شکل نگیرد. اگر جریانها وشبکههایی هم بودند که پیش از این به کار حرفهای اعتقاد داشتند، الان تقریبا دارند به این نتیجه میرسند که آنها هم به همه عرصهها ورود کنند که این اتفاق هم دلیل عمدهاش به وضعیت نابهسامان اقتصادی برمیگردد که بر همه فشار زیادی آمده است و همه میخواهند به هر شکلی شده سود خودشان و نقدینگی خودشان را زیاد کنند.
- آیا با نگاه کسبوکاری به صنعت نشر موافق هستید؟
اگر نگاه کسبوکاری درستی به فروش کتاب وجود داشت وضعیت این نبود. چون همه کسانی که آمدهاند و در این حوزه کار میکنند، طبیعتا دغدغه کار فرهنگی و کتابمحور داشتهاند و این اصلا معنی ندارد که بگوییم در فروش کتاب نباید نگاه کسبوکاری داشت و فقط باید کار فرهنگی بکنید. از نظر من کسی که این بازار را انتخاب کرده به طور پیشفرض دغدغه کار فرهنگی را دارد. اتفاقا در همین کار فرهنگی اگر با دید و دغدغه کسب و کاری نگاه کنی خروجی کار خیلی قشنگتر و مطلوبتر میشود. اگر این اتفاق در واقعیت میافتاد خیلی وضعیت فرق میکرد. البته که اگر بخواهیم واقعا به فروش کتاب، به شکل کسبوکاری نگاه کنیم با توجه به شرایط سخت و وضعیت اقتصادی موجود و اندازه کوچک بازار شاید نشود خیلی تجاری و حرفهای به این کار نگاه کرد. چون در مقایسه با هزینههای مرسوم سایر کسبوکارها، این نوع کسبوکار پیشاپیش شکست خوردهاست.
- برای تقویت صنعت نشر چه پیشنهاداتی دارید؟
هرطور که حساب کنید چه به عنوان فروشگاه، چه به عنوان پخش و چه حتی ناشر اجاره مکان مناسب و با ظرفیت هزینهای میطلبد. باید توجه داشت که هیچ وقت یک کتابفروش نمیتواند اجارهای که مثلا یک پیتزافروش به صاحب ملک پرداخت میکند را بپردازد و طبیعتا امکان رقابت این صنف با دگر اصناف منتفی است. اینجا لازم است که کمکهای دولتی از جنس زیرساختی به کمک کتابفروش بیاید. تاکید میکنم کمکهای زیرساختی و نه از جنس جاری! کمکهایی که تاکنون بارها دیدهایم که به این صنعت شده است، عمدتا از نوع تامین هزینههای جاری است. در حالیکه بهتر است مثلا در تامین مکان، تخصیص زمین و از این دست امکانات زیرساختی به چرخه نشر کمک کرد. کمکهایی که به تقویت بنیه صنعت نشر بیانجامد. حرفی که میزنم مثل تفاوت ثواب قرضالحسنه دادن و صدقهدادن است. گفته شده قرضالحسنه دادن 18ثواب و صدقه دادن 10 ثواب دارد؛ چرا !؟ چون این تفاوت میخواهد جریان تلاش و جریان کوشش و حرکت را نشان بدهد نه اینکه تو فقط یک کمکی بکنی و تمام. کمک باید در راستای راه انداختن طرف باشد و بهنظرم کمکهای هدفمند و زیرساختی خیلی میتواند کمک کند.
- دولت و بهخصوص وزارت ارشاد چه کاری باید در این زمینه انجام دهد؟
دولت و ارشاد اول اینکه به تصدیگری نپردازد تا احساس نشود به عنوان رقیب بخش خصوصی هست. دوم اینکه بیاید در قسمتهایی که قدرت و تصمیم حاکمیتی نیاز است، مثل تنظیم بازار از نظر مجوزها، از نظر ایجاد سازوکاری که ناشرهای اسمی و درصد بالا حذف بشوند ورود کند و این قبیل مسائل را کنترل کند. سوم اینکه نمایشگاههای کتاب را به صورت نمایشگاهی کند نه فروش. ترکیبی از اینها به نظرم به اصلاح چرخه فروش کتاب کمک خواهد کرد.