به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «رژیسور» داستانِ شهری است که در آن شروران آتش میافروزند، بیگانگان غارت میکنند و روشنفکران در کنار مردم ذبح میشوند. این داستان در مشهد روایت میشود، اما تعمیمپذیر به همه ایران هست.
داستان رمان سعید تشکری دارای تمی عاشقانه است که به ماجرای حمله و به توپ بستن حرم رضوی توسط ارتش روسیه تزاری باز میگردد.
در پس زمینه «رژیسور»، داستانی درباره رابطه عاطفی میان یک مترجم زبان فارسی در دانشگاه سن پطرزبورگ با نام نینا با یک ژنرال روس با عنوان ردکو روایت میشود.
آنچه استعمار در تاریخ بر سر ما ایرانیان آورده نه هر از گاهی که همیشه باید به زیور و شمایل هنر آراسته شود تا نقاط تاریک و سیاه این سرزمین هیچگاه به نسیان سپرده نشود. «رژیسور» به خوبی جواب آنانی را که میگویند برای چه انقلاب کردیم و برای چه جنگیدیم، میدهد؛ به آنان که همواره میل عافیت دارند و یادشان نمیآید که چه خونها ریخته شده تا پای بیگانه به خاک این سرزمین نرسد و تن مردمانش نلرزد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«روسی خان به گلشا گفت:«…عکاسی را که یاد گرفتی، حالا در خیال خودت، سینماتوگراف را هم بیاموز. بعد از عکاسی نوبت سینما است. شما ملت شفاهی هستید. داستان، شعر، نثر، غزل و رباعی و مثنوی زیاد دارید. اما تصور و تصویر ندارید. ملتی که زیاد حرف میزند، دیر تصمیم میگیرد. خیال میکند میداند. ما فکر کردیم در جنگ با مشروطهخواهان، چگونه باید در ایران بمانیم. راهش فقط این است: شما باید پادشاهی داشته باشید که ایران مملکت دوم او باشد و روسیه سرزمین اول او. پس پادشاه شما را تربیت کردیم. راستی، حالا این پادشاه میخواهد با تو حرف بزند. حالا میتوانی تصور کنی که توی با سینما نشستهای فیلم سینماتوگراف میبینی، سینما اصلش همین است. همه جا تاریک میشود تا تو بتوانی از روی پرده، با کمک تصاویر متحرک سفر کنی…»