اخبار انجمندنیای کتاب

اکثر خریدها از نمایشگاه مجازی، از مناطقی است که به کتابفروشی دسترسی ندارند

گفتگو با محمدحسین چراغچی، مدیر کتابفروشی آصره+ فیلم

شنبه 24 ام اردیبهشت ماه،غرفه انجمن خوشه در نمایشگاه کتاب تهران میزبان آقای محمد حسین چراغچی، مدیر کتابفروشی آصره بود.مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید. فیلم کامل جلسه نیز در ادامه مطلب بارگزاری شده است.

 

+ سلام. چیشد که داستان کتابفروش شدن شما شروع شد ؟

_سلام عرض میکنم خدمت همه ی رفقا ، واقعیتش ما تو منطقه ی بشاگرد کار جهادی میکردیم در ابتدا کار عمرانی بود ، بعد ؛ سمت و سوی فرهنگی گرفت .

همونطور که کار جلو میرفت نیازِ به محتوا برای ما پررنگ تر میشد و محتواهایی که معرفی میکردیم به مردم در دسترس مردم نبود .

ما خب فعالیتای جهادیمون تقریبا تو سال ۸۴ تو اون منطقه بوده و دیگه همین روالو داشتیم تا اینکه فعالیت نشرمونو شروع کردیم بعد از نشر وارد چرخه ی توزیع شدیم وارد بحث کتابفروشی‌ها شدیم و دیدیم که چقدر خوبه ما بتونیم یک فروشگاه فرهنگیو توی منطقه بشاگرد راه اندازی بکنیم که هم نیاز خودمونو تامین بکنه هم نیاز گروهای جهادیمونو تامین بکنه و هم نیازِ خود منطقه رو بعد از اردوهای جهادی بتونه تامین بکنه ، لذا دیگه این تصمیم رو گرفتیمو شروع کردیم به راه اندازی یک فروشگاهِ محصولات فرهنگی با محوریت کتاب و الحمدالله الان سال دوم کارمون رو داریم سپری میکنیم .

+اینکه تو ایام کرونا تاسیس کتابفروشیو شروع کردین ، براتون مشکلی بوجود نیاورد ؟!

_چون ما ارتباط اولیمون با رابط های روستایی و گروهای جهادی بود ، خب از لحاظ فروش به اون دوستان تونستیم هزینه هامون رو تامین بکنیم ، اما اون اتفاقی که میخواستیم با مخاطب عام و مردم اتفاق بیفته ، شکل نگرفت . حالا این رو بعد از کرونا داریم شکل میدیم و ان شاءالله خوب شه نتیجه .

+توی صحبتتون اشاره کردید که نیاز دیدید به یک کتابفروشی یا یک فروشگاه محصولات فرهنگی با محوریت کتاب داشته باشید که نیاز گروه‌های جهادیو تامین بکنه چه کارکردی داره یک کتابفروشی یا فروشگاه محصولات فرهنگی توی اون منطقه محروم ؟ چه کمکی میتونه به گروه‌های جهادی بکنه ؟

_ببینید ما اعتقادمون اینه که بستر کار جهادی کار فرهنگیه . یعنی حتی اگه قراره کاری برای محرومیت زدایی انجام بشه ، قبل از ورود گروه‌های عمرانی و گروه‌های اقتصادی لازمش اینه که گروه‌های فرهنگی ورود کنند و بسترسازی مناسب رو انجام بدن ، یکی از ابزارهای بسیار مهم برای کار گروه‌های فرهنگی مناطق محروم ، کتابه و ابزاریه که در کنار کتاب استفاده میشه برای ارتباط گیری با اقشار مختلف ، لذا وجود یک کتابفروشی که کالای متنوع برای مناطق محروم داشته باشه ، بشدت توی این مناطق لازمه .

+ الان که یک مقدار وضع اقتصادی مردم حتی توی مناطق مرکزی کشور ، سخت شده و این تصور وجود داره که نیاز به خرید و تهیه ی کتاب در اولویت های بعدی قرار میگیره ایا میتونیم بگیم درمناطق محروم مردم اونقدر مسائل و مشکلات بزرگتری دارند که سراغ خرید کتاب و محصولات فرهنگی نیان ؟

_ببینید شرایط اقتصادی روی خرید عادی و فرهنگی مردم اثر میذاره ، این چیزی نیستش که بتونیم انکارش کنیم اما ما سعی میکنیم کالای خوب با قیمت مناسب رو در مناطق محروم ارائه بدیم یعنی حواسمون رو میذاریم اگر کالایی دو تولید کننده داره مطمئناً اون کالایی که کیفیت بهتر و قیمت کمتری داره رو تهیه کنیم ضمن اینکه یک بخشی از کار در مناطق محروم توسط خیرینه ، یعنی اینکه شما بلاخره یکسری از کتابهایی رو که اونجا دارید ارائه میکنید رو به شیوه های مختلف به فروش میرسونید ، حالا یا با ارائه تخفیف یا با ارائه بن ، اما سعی میکنید طوری تصمیم گیری کنید که مخاطب توان تهیه ی محصول از مارو با هر توان اقتصادی داشته باشه .

+یعنی به چه صورت ؟

_ ببین یک بخش مهمی از اتفاقاتی که تو مناطق محروم میفته ، توسط خیرینه .قبلا این خیرین میومدن کتاب و محصولات فرهنگی رو هدیه میدادن ، حالا این یکسری آسیب ها داره یکسری مزایا داره ، ولی ما سعی کردیم از این اتفاق بهترین استفاده رو بکنیم بطوری که اون دوستانی که میخوان این هدیه رو به مخاطبینشون بدن ما بهشون بن میدیم به مقداری که نیاز دارند و اون دوستانی که این بن رو دریافت میکنن میان از فروشگاه ما خرید میکنن و هرکالایی که دوست دارن انتخاب میکنن اینطوری هم عزت مخاطب حفظ میشه ، هم اینکه کالای فرهنگی تهیه کرده و عادت به خرید پیدا میکنه . ما الان توی مناطق محروم با قشری مواجهیم که تا قبل از این احساس میکردن این کالا رو نباید بخرن حتما باید هدیه بگیرن اما کم کم این فرهنگ داره جا میفته که این کالا رو میتونن خریداری کنن حالا منبعش میتونه متفاوت باشه

+شاید برای مخاطب این عادتِ به خرید روشن نباشه ، یک مقدار توضیح میدین ؟

_ ببینید شما یک وقت یک کالایی رو تماما هدیه میگیری این جز سبد خرید شما هیچوقت دیگه نمیاد اما زمانی که شما وارد یک فروشگاه بشید ، این کالا ارائه بشه و این از جایی بعنوان هدیه به شما نرسه و مسئله ی شما تامین این کالا باشه ، عادتِ به خرید ایجاد میشه و زمانی که شما اینکارو تکرار میکنید برای دفعات بعدی که به مسئله ی فرهنگی برمیخورید این رو یادگرفتید که به فروشگاه فرهنگی مراجعه کنید و اون چیزی که نیاز داره رو خرید کنه ، ما همین رو با ایجاد یک بستری که حالا اون هدیه رو تبدیل میکنه به بن و در آخر مخاطب میاد با اون خرید میکنه ایجاد میکنه

+ میتونید بهمون بگید اونجا محصولاتی که دارید ارائه میکنید بجز کتاب چه چیزهای دیگه ایه؟ و محوریت کتاب رو قرار بدید ، چطور میتونید این رو مدیریت کنید که کتاب بیشترین سهم رو در سبد خریدمون داشته باشه ؟

_ تفاوت فروشگاه فرهنگی در شهرها با مناطق محروم اینه که شما در شهرها مواجه میشید با بسیاری از ویترین ها ، ویترین هایی که کالاهای متنوع دارند اما جدای از همن.

اما شما توی فروشگاه فرهنگی در مناطق محروم مجبورید خیلی از نیازهای فرهنگی اون منطقه رو تامین بکنید.

شما مثلا الان اگر بخواهید خرید عفاف و حجاب داشته باشید توی شهرها خیلی راحت مراجعه میکنید به مغازه هایی که مانتو و چادر و .. میفروشن یا مراجعه میکنید به اسباب بازی فروشی و لوازم تحریر .

ما سعی کردیم توی فروشگاهمون تقریبا یک جمعِ مناسبی از این کالاهارو تهیه کنیم و چینشو جوری انجام بدیم که اینها درکنار هم بشینن توی فروشگاه .

گرچه که الان با توسعه ای که میخوایم بدیم فروشگاهو قسمت های این کالاها جدا میشه اما سعیمون اینه که نیازی که مخاطب احساس میکنه میتونه از سمت فروشگاه ما تامین کنه رو حتما ارائه بدیم .

+ تو گفتگویی که روز اول با آقای به‌نشان داشتیم در خصوص احداث کتابفروشی ایشون میگفتن بحث احداث اصلا یک مقوله ی جداست ، شما به چه مسائلی اونجا روبرو بودید ؟ احتمالا چالش های زیادی برای مسائل زیرساختی داشتید این رو چطور تونستید مدیریت بکنید ؟

_احداث فروشگاه فرهنگی توی مناطق محروم خیلی متفاوت از احداث فروشگاه توی شهرای بزرگ و متوسطه . خیلی باید قبل تر از زیرساختو ببینیم ، ببینید ما الان توی مناطق محروم تعریفی از مجوز نداریم برای کتابفروشی ، تعریفی از صنف نداریم تعریفی از سند زمین نداریم یعنی اینا یه چیزای ماقبلِ زیرساخته که ما تو مناطق محروم نداریم و متاسفانه نهادهایی که حمایتگر هستن همیشه برای اعمال حمایت خودشون به دنبال مجوز ، اجاره نامه ، سند و … هستند . وقتی که ما میگیم اصلا همچین چیزی وجود نداره تعجب میکنن میگن مگه میشه میگم شما تشریف بیارید . میگه حداقل یه کروکی به من بده من براش یه کروکی میفرستم شمالاً به کوه جنوباً به کوه شرقا به کوه غربا به کوه ، منطقه ی محرومه ! یا مثلا خود اون کسی که توی اداره ارشاد نشسته وقتی بهش میگیم میگه حالا نیازیم نیست یا مثلا این موضوع رو متوجه نیست که چرا اتفاقا تو اون منطقه ما باید یک فروشگاه یا نهاد فرهنگی داشته باشیم ، یک قلب فرهنگی داشته باشیم .

که اینجا شما حمایتِ ۹۰ درصد از نهادهای حمایتگرو از دست میدین ، زمانی حمایت بدست میاد که نزدیک به شهرها میشید و از منطقه محروم فاصله میگیرید .

کسانی که مستحق دریافت این حمایتها هستند از همون اول محروم میشن ، نکته ی بعدی اینه که حالا شما میخوای احداث بکنی ،یکی از اتفاقاتی که تو مناطق محروم میفته و اون مناطقو محروم نگه میداره ، مسئله ی راهه! که اون منطقه راه مناسبی نداره همینکه راه مناسبی نداره یعنی هزینه های اجرای شما ضربدر x میشود . بستگی به راه و کسانی که میخوان بیان داره و نیروی ‌کاری که بتونه اونجا برای شما کار کنه برای فرشگاه کار کنه و بتونه اونجارو احداث کنه . این نیروی کار اعم از ؛ جوشکار ، نجار .. چیزهایی که توی شهر بایک تلفن بهش دسترسی داریم ، اما توی مناطق محروم برای دسترسی به جوشکار ممکنه یک هفته الی دوهفته معطل شی ! شما مثلا برای نصب یک کولر ممکنه یکماه منتظر باشی ، کارچیه ؟ یک گاز زدن به کولر .

بخصوص تو مناطق جنوبی که شما حتما باید کولرگازی استفاده کنی .

مثلا اخیرا در فروشگاه ما یک شیشه سکوریت شکست و ما دوماه پیگیر نصب شیشه ی سکوریت بودیم و مجبور شدیم اون ورودی فروشگاهو کور کنیم تا شیشه بیاد ، یعنی ما درگیر یسری مسائل ما قبل زیرساختیم چه برسه زیر ساخت .

بعضی وقتا بچه ها میگن فلان چیز راه نیفتاد ؟ میگم کاری که برای شما یکساعت طول میکشه برای ما شاید شش ماه طول بکشه .

بعد اینو متوجه نمیشن ، اخیرا توی جشنواره فیلم فجر یه فیلیمو اتفاقی داشتم میدیدم ، فیلم دل .

توی این فیلم یک نفر توی یک روستایی تو منطقه ی دورافتاده ای برق خونش قطع میشه ، زنگ میزنه اداره برق که برق این یکدونه لامپ خونشو وصل کنن ، کل این مستند رو این میچرخه که مامور اداره برق بیاد برق این بنده خدارو وصل کنه و توی سینما ده نفر بودیم که ۵ نفرمون در دقیقه ی دهمِ فیلم پاشدن رفتن چون مسئلشون نبود ولی من تا آخرشو دیدم چون مسئلم بود !

کسی که میخواد سختی مناطق محرومو درک بکنه ، الان انتشارات ما یک کتاب رو معرفی کرده زندگی نامه حاج عبدالله والیِ . کسی که منطقه محروم بشاگرد رو آباد کرده و عمرشو در راه آبادانی این منطقه گذاشت . حالا اینهارو کنار بذاریم ، ارتباطِ با مردم مناطق محروم .. مردم مناطق محروم به‌شدت مردم خوب ، خون‌گرم و عزیزی هستند منتهی شما بیاین برای اینها جا بندازید که ما میخواهیم برای شما فروشگاه فرهنگی راه بندازیم و این فروشگاه برای نیاز خودتونه و نه برای تجارت ما !

فرهنگ خرید از این فروشگاهو راه بندازید طول میکشه و زمان بره . اینا بازم میگم قبل زیرساختیه که خدمتتون عرض کردم.

حالا با این مشکلات مجبوری خیلی از وسایلی که داری اینجا تهیه کنی و حداکثر فکر رو داشته باشی برای لوازمی که اونجا نیاز داری ، شما اونجا برای دسترسی به یدونه سیم و سیم چین به یدونه کابل ، به مشکل میخوری ‌.

یا تو تهران شما نیاز به یک کتاب نگه دار داشته باشی بیای حسن آباد تهیه کنی یا اینترنتی خرید کنی ، ولی اونجا از این خبرا نیست . همه ی اینارو باید قبل احداث ببینی برنامه ریزی‌ها و ثبت هارو کرده باشی حالا یکی میگه خب نه من میرم ثبتمو اونجا میزنم ، برق رفت چیکار میکنی ؟ یا برنامه ی حسابداری شما ممکنه تحت وب باشه ، آیا اونجا اینترنت هست ؟

ممکنه اونجا سیل بیاد راه بره ، چون مناطق محروم همه سعب العبورن ! یعنی شما همه ی این احتمالات رو باید توش ببینی ، با همه ی مشکلات بتونی فروشگاهتو راه اندازی بکنی .

حالا راه اندازی کردی ، شما الان مثلا توی شهر تهران یا شهرای دیگه ، راحت تر از مناطق محروم به نیروی انسانی دسترسی داری ! ما در مناطق محروم به نیروی انسانی که این سبک از فروشگاهو دیده باشه و با این سبک از فروش آشنا باشه ، دسترسی نداریم پس مواجه میشیم با یک نیروی انسانی که به لحاظ کار خیلی آماتور (مبتدی) هست و باید زمان بذاری برای آموزشش . شما چقدر میتونید بمونید در منطقه ی محروم ؟ منطقه ی محرومی که امکان اسکان شما کمه توش ، یا اینکه چقدر میتونی از خانواده دور باشی ؟ بلاخره باید آموزش بدی و به خروجی برسونی ! هم اینکه بتونی مشکلاتو رفع کنی ، همینجا مثلا توی تهران قم مشهد دوستان با اینکه همشون حرفه ای هستن و حضور دارند میگن اتفاقاتی میفته که تا یک هفته درگیر حل کردنشیم . خلاصه برای راه اندازی یک فروشگاه فرهنگی در مناطق محروم ضربدرx باید توان بذارید هزینه بذارید تا اینکه بتونید یک فروشگاهو راه اندازی کنید .

+ درسته ، من میخواستم ازتون بپرسم که شما ارتباطی که دارید با مناطق محروم بازه ی زمانیش به چه صورته ؟ چون مسئله ای که الان درخصوص مناطق محروم وجود داره خیلی از گروه های جهادی تو یک منطقه ای توی زمان عیدی تابستونی حضور پیدا میکنند و کار عمرانی و از این جنس کارها شروع میکنند و رها میکنند و این خودش مسئله‌ست . این ارتباط شما مستمره ؟ چون الان گفتید که چالش آموزشی نیروی انسانی دارید و نمیتونید زیاد حضور پیدا کنید ولی اونجارو رها نمیکنید ، این ارتباط به چه شکله ؟ من میخوام از این سوالم به این برسم که اگر کسی این گفتگو رو شنید و مسئلش بود و مسئول گروه جهادی بود یا ارتباطی به گروه جهادی داشت به فکر این بیفتند که الگو بگیرند و یک جایی دیگه اینو احداث کنند .این ارتباط مستمر و پیگیری ها به چه صورت باید باشه ؟ چه توانی نیاز داره که بتونه یک کتابفروشی در مناطق محروم رو به نتیجه برسونه ؟

_ببینید ما وقتی یک فروشگاهیو داریم راه اندازی میکنیم ارتباطمون مستمره الان خب سالهاست دربشاگرد حضور داریم و با گروهای جهادی که اونجا فعال هستن ارتباط داریم ، با روستاها ارتباط داریم ، مرتبطین روستایی داریم .

یکی از مزیت های فروشگاه ما اینه که در کنار حوزه علمیه ایه که حاج عبدالله والی احداث کردن و جزء یکی از سرمایه های فرهنگی اون منطقست . خب حوزه علمیه این امکانو به ما میده که اون طلبه هایی که اونجا حضور دارن رو استفاده کنیم برای ارتباط با روستاها .

ارتباط ما مستمره اما بلاخره شما یا باید بری اونجا ساکن بشی یا اینکه وقتی اونجا ساکنی خب بیشتر از دو هفته سه هفته امکان حضور نداری و باید برگردی دوباره بری . اون دوستانی که نیروی انسانی بودن بهتر میدونن که شما برای اینکه نیروی انسانیو به اون سطح مطلوب برسونی (یک نیروی انسانی مبتدیو) باید حداقل بصورت مستمر به مدت شش ماه در کنارش حضور داشته باشی تا بتونی یک نیروی انسانی با سطح مبتدی داشته باشی . بمانید که این نیروی انسانی چقدر سطح هوشیاری داره چقدر پشتکار داره همه این‌ها میاد کنارش ، که توی مناطق محروم درسته که بچه های خیلی خوبی هستن ولی چون با این جامعه ی فرهنگی ارتباط نداشتن سخته دسترسی پیدا کردن ، سخته اون آدم خودتو بخوای پیدا کنی …

اما کسی اگر بخواد راه اندازی کنه ، یا باید فرد اونجا حضور پیدا کنه یا باید ارتباط مستمری داشته باشه که بتونه یک فروشگاهو در منطقه محروم راه اندازی کنه یا اینکه یک مدتی رو زمان بذاره یک نفرو اونجا تربیت کنه و خودش برگرده . مطلوب ما این بوده که ما یک نفر یا چند نفر رو بتونیم تربیت کنیم و اینها خودشون فروشگاهو اداره کنن ، ما خیلی مشتاقیم که مردم بومی منطقه بتونن فروشگاه رو اداره کنن ، همین الان که من در خدمتتون هستم اون فروشگاه توسط خود بومیای منطقه اداره میشه حالا بصورت اینکه مثلا پاره وقت باشن یا شکلای مختلف ، ولی دوست داریم که خود افراد بومی منطقه فروشگاه رو اداره کنن .

+چقدر موفق شدید و چندنفر اونجا مشغول هستند ؟

_ ما به واسطه ی اینکه فروشگاهمون یک منطقه ی دیگه ای بود و از ساکنین اون منطقه استفاده کرده بودیم بعد از اینکه صاحب ملک ، ملکش رو دریافت کرد ، جا رو عوض کردیم به منطقه ای دیگه ، الان از بومی اون منطقه داریم استفاده میکنیم .

شیوه ی کارمون اینه که الان یک نفر رو مستقر کردیم ولی برای کناردستای این یک نفر قراره چند دانش آموز یا چند طلبه رو بیاریم بهشون آموزش بدیم تا بتونن فروشگاه رو اداره کنن .

+ چون مخاطب این گفتگوهای ما کتابفروشه ها هستند من میخوام به چالش های با مصداق و مثال بیشتر اشاره بشه ، یکی از مواردی که ما تو کتابفروشی داریم تامین کتابه ، شما چه چالشی دارید ؟ یعنی حمل و نقلش ، تامینش ، ارتباط با پخشی‌ها و … اینو به چه صورت شما اونجا تدبیر میکنید ؟!

_ ببین اکثر چالش‌های تامین کتاب بین کتابفروش‌ها یکسانه ، چالش اول اینه که شما لیست خرید میدید ، یک پنجم لیست خرید اگر بیاید ! این چالش اوله و شما نیاز دارید . چالش دوم اینه که خب لیست خرید دادید با قیمتای جدید میاد ، چالش سوم اینه که لیست خرید دادید کتاب‌ها خراب میاد ! محصولات خراب میاد !

و اینکه ما بلاخره با سمت و سویی که داریم یک ممیزی هایی داریم ، بعضی از مخاطبین یک درخواست‌هایی دارن کتاب‌هایی که شاید کتاب‌های مناسبی نباشن ، ما نداشتیم این مورد رو یعنی به لحاظ اینکه اون منطقه (منطقه بشاگرد) مردم انقلابی ای هستن نداشتیم از این موارد ، یا اگر بوده خیلی کم بوده ، بیشتر کتابهای جبهه فرهنگی انقلاب رو درخواست دارن ، اما این‌هام یک چالشه !

ما در فروشگاه خودمون کتابی که منطبق بر فکر جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی باشه رو ترویج نمیکنیم ، ارائه هم نمیدیم . کتابی رو که بتونه اهداف جبهه فرهنگی انقلاب رو پیش ببره حتما ترویج میکنیم حتماهم ارائه میدیم .

حالا من یه نکته ی دیگه به شما بگم ؛ این‌ها چالش هاییِ که اکثر کتابفروش‌ها دارند اما وقتی که من میخوام کالا تامین بکنم ، اگر شما اینجا کالارو سفارش میدی توقع داری بعد ازظهر دستت باشه ، من وقتی کالا سفارش میدم باید بشینم راه تامینش رو پیدا کنم که چجوری به دستم برسه ؟!!! اگر اینجا یک پیک میاره به شما میرسونه یا هزینه ی ارسال برای شما رایگانه هزینه ای که برای رسیدن کالا من پرداخت میکنم حداقل پنج الی هشت برابر هزینه ایه که کالا به دست یک فروشگاه معمولی میرسه .

لذا من با اون تأمین کننده ها و کسانی که باهاشون مرتبطیم صحبت میکنم میگم شما ببینید شرایط ما اینه ! یا اگر مثلا ما بخوایم یک نیسانی رو تهیه کنیم بار بر ما بیاره حداقل شش میلیون تومن فقط هزینشه ، هرکیم میاد توبه میکنه و میگه من این راهو نمیدونستم دیگه هم نمیام ! اینا چالش هاییه که شما اونجا باهاش مواجهید شما اونجا کالا نیاز دارید کسی رو پیدا نمیکنید که کالا رو به دستتون برسونه یا با هزینه ی بسیار گزاف به دستتون میرسه ، پس ما باید بیایم از اینور توی قیمت های تموم شدمون توی اون کسانی که تأمین میکنند حالا با مذاکره یا کمکی که برخی دوستان میکنند ، خب ما عزیزی رو داشتیم که ازش تامین کالا کردیم متوجه شد که من دارم میبرم اینو برای بشاگرد گفت خب هزینه های بارت چقدر میشه ؟ گفتم انقدر . یدونه از کالاهارو رایگان به من داد گفت اینم هزینه ی بار ، ولی برعکس دوستانی هم بودن که ما هرچی گفتیم گفته نه ، اقتصاد اینجوریه و ..

این محدود کردن ما نیست ، یعنی ما سعی میکنیم اون کالارو تامین کنیم اگر اون کالا ، کالای منحصر به فردی باشه به‌نظر من محروم کردن یک قشری از مردم از این محتواست و محروم شدن اون تولید کننده اون ناشر از حضور در اون منطقه‌ست . یعنی دوستان باید درک کنند که حضور در مناطق محروم یک بازارسازیه ! اون منطقه ی محروم همیشه منطقه ی محروم نخواهد موند و یک روزی راه و امکانات براش ایجاد میشه .

اون کسانی اونجا فردا روز خواهند بود که قبلاً بودند ، مردم با کسانی اخت میشن که قبلاً بودند ، توی دوران محرومیت اگر دوستان کمک کنند مطمئنا در آینده ی منطقه هم سهیم خواهند بود .

 

+ سوالم سوال عجیبیه ؛ اونجا خرید اینترنتی اصلا معنی داره ؟!

_ بله

+ به چه صورته ؟

_ اونجا به لطف جمهوری اسلامی اولا مناطق سعب العبور همه برق دارن و تو این چندسال اخیر از لحاظ اینترنت هم سطح خوبی دارن اما پایدار نیست ، یعنی شما به اینترنت دسترسی داری یک‌وقت‌هایی هست یک وقت‌هایی نیست !

پشت یک کوه هست پشت یک کوه نیست ! حالا اینجا چیزهاییه که مرتفع میشه ، اما خرید اینترنتی دارن ، از فروشگاه‌های معروف . خیلی از کالاهایی که مردم اونجا احتیاج دارن از طریق اینترنت پیدا میکنن ، اما اعتمقاد ما اینه ؛ کالای فرهنگی کالاییه که باید ویترین بشه ، دیده بشه ، بخصوص کتاب !

کتاب مسئله ایه که حتما باید ویترین بشه ، حتما باید یک کتابفروش در کنارش باشه تا شما بتونی ترویج کنی کتابو .

نحوه ی فروش کتاب مثل کالاهای دیگه تبلیغی نیست ، ترویجیه . نیاز به موجود بودن !

ضمن اینکه در مناطق محروم برای یکسری کالاهایی که قیمت مشخص دارن خرید از فروشگاه حضوری خیلی بهتر از خرید از فضای مجازیه چون هزینه های ارسال مناطق محروم به‌شدت بالاست .

وقتی من همون کالارو با قیمت کمتر دارم عرضه میکنم ، حالا کتاب که قیمتش مشخصه ، اما کالاهایی مثل اسباب بازی الان ما حتی ارزون تر از تهران یا قم توی فروشگاهمون عرضه میکنیم ، مطمئنا مخاطب سراغ ما میاد اما فروشگاه اینترنتیم خدمات خیلی خوبیه برای مناطق محروم یعنی یکسری از کالاهایی که شما توی مناطق محروم پیدا نمیکنید بلاخره ارسال میشه ، مناطق محرومم یک‌جوری به پست دسترسی دارند حالا یا میان فرمانداری یا رابطشون میاد فرمانداری میگیره میبره بخشداری ، یک رابط‌های این شکلی دارند . الان مثلا تو بحث نمایشگاه کتاب خب لطف خیلی بزرگیه یک ظرفیت عظیمی ایجاد شد که این نمایشگاه مجازی بشه و مردم مناطق محروم و شهرستانها بتونن از این ظرفیت استفاده کنن و از این بازار فرهنگی کشور لذت ببرن .

+ این چندروزه به لطف فضای مجازی مخالفین و موافقین نمایشگاه اومدن صحبت‌های خودشون رو ارائه دادن ، من میخوام نفع و نمودی که نمایشگاه کتاب میتونه برای مناطق محروم داشته باشه ، چونکه بعضی‌هایی که ایراد میگرفتن به نمایشگاه که تبدیل شده به یک فروشگاه بزرگ ، به وجه فروش مجازی نمایشگاه بیشتر ایراد میگرفتن ، میگفتن خب آقا نمایشگاه کتاب برگزار بشه حای فروشم اتفاق بیفته چرا دیگه قسمت مجازیش رو راه اندازی کردید ؟! شما گفتید این میتونه منفعت داشته باشه برای جاهایی که دسترسی ندارند ، اینو میتونید یک مقدار باز کنید برامون ؟

_ من از این دوستان همیشه یک سوال میکنم ؛ میگم شما آیا کتاب رو همه جا در دسترس قرار می‌دهید ؟ اگر گفتند بله پس جمعش میکنم .

دوستان ما الان توی خود تهران اگر توی خیابون فرعی شما بهشون ملک پیشنهاد بکنی نمیرن ، چرا ؟ چون سودی براشون نداره . بسیاری از مناطق کشور به لحاظ دسترسی به فروشگاه فرهنگی محرومن ! این رو کی باید پوشش بده ؟ نهادها؟ بخش خصوصی ؟ تا الان که پوشش ندادند !

+ فرمایش شما به این معنیه که حاکمیت باید ورود بکنه ؟

_ هم حاکمیت هم بخش خصوصی . بلاخره بخش خصوصیم باید احساس تکلیف بکنه ! قرار نیست همیشه حاکمیت حضور داشته باشه ، بخش خصوصی ورود بکنه مطمئنا حاکمیت هم حمایت میکنه !

من انقدری حمایت نگرفتم و اگر حمایت باشه استقبال میکنیم ، هیچوقت انکار نمیکنیم . حاکمیت همیشه اگر کار خوب تمیز فرهنگی باشد و درست ارائه داده بشه حمایت میکنه هرچند قلیل ! اما بخش خصوصی هم باید ورود کنه .

اما اینکه ما همه ی تقصیرهارو بندازیم گردن نمایشگاه کتاب بنظرم اشتباهه ، نمایشگاه کتاب بنظر من برای جامعه ی کتابفروش کشور بازار سازی میکنه

+به چه صورت ؟

_ ببینید شما وقتی که کتاب رو توی نمایشگاه ارائه میدی ، به اون دلیل که گفتم کتاب تبلیغی نیست و ترویجیه ، خریدارانی برای این کتاب پیدا میشه ، دنبال خرید این کتابن . آیا نمایشگاه کتاب همیشه هست ؟ نیست !

اگر کسی خرید کتاب براش مسئله شده باشه صبر میکنه تا نمایشگاه کتاب بعدی ؟ اینطور نیست .

ضمن اینکه ما الان خودمون کتابفروشیم ناشرم هستیم ، من از لحاظ کتابفروشیش دارم خدمتتون عرض میکنم ؛ منِ کتابفروش هرچقدرهم ویترین داشته باشم کتاب‌های حاضر در این نمایشگاهو نمیتونم همشو ویترین کنم ! آیا ناشر حق داره کتاب‌هایی که حاصل فکرش بوده حاصل هزینش بوده حاصل ایدئولوژیش بوده رو ارائه نده ؟ ما میتونیم اینو ممیزی کنیم ؟ کتابفروش‌ها با این قضیه که ایجاد میکنن میگن ؛ نه ، نمایشگاه کتاب نباشه درواقع دارن ناشران رو ممیزی میکنند . ما یک ممیزی در ارشاد داریم حالا نقد هست بهش کار خوبی داره انجام میده .. یک ممیزی خیلی بزرگتری توی کتاب‌فروشها داره اتفاق میفته و هیچکس حواسش به این نیست ! هرکسی با سلیقه ی خودش ممیزی میکنه خب من یک ناشرم ، اولا کتابفروش‌ها با فکر خودشون ممیزی میکنن ثانیاً با جیب خودشون ممیزی میکنن ! اگر کتابی ارزون تر از یک قیمتی باشه کتابفروش ترویجش نمیکنه . خب ؟ آیا این به نفع مخاطبه ؟ اینکه یک کتاب ارزان رو کتابفروشی ترویج نکنه به نفع مخاطبه ؟ این مخاطب کجا میتونه این کتاب رو بدست بیاره ؟ نمایشگاه کتاب .

+چقدر این ابزار در اختیار کتابفروشه ؟ یعنی یک کتابفروش میگه من اصلا انقدر در موضع قدرت نیستم که بتونم این کار رو انجام بدم !

_متوجه منظور نشدم

+ببینید کتابفروش که من تو ساحت تصمیم گیری نیستم شما فرمودین کتابفروش‌ها دارن یک ممیزی انجام میدن ، کتابفروش میگه که من اصلا اونقدر قدرت ندارم من دارم کم کم از این چرخه حذف میشم به طرق مختلف ، این سوالشون هست شما چه جوابی دارین ؟

_شما دارید یک مسئله ی بشدت بزرگ رو حذف میکنید ؟ با این استدلال که کسب و کار مارو داره از بین میبره ، درست ؟ اما من میگم بیاید راه حل بدید ، شما این تعداد از کتاب رو جایی میتونید ویترین کنید ؟ یکی از دوستان میگفتش که نمایشگاه کتاب باید بشه نمایشگاه ، همان چیزی که در خارج وجود دارد . گفتم خب خیلی خوبه ، در خارج کتلبفروشی هایی هم وجود دارد ، میتونید کتابفروشی های به اون وسعت تاسیس کنید ؟ آقای کتابفروش میتونید ممیزی نکنید ؟

الان که بعضی از پخشی ها و کتابفروشی‌ها کتاب هارو ممیزی میکنند چه به لحاظ فروش چه به لحاظ قیمت .

من الان بعنوان ناشر مرتبطم با بعضی کتابفروش ها ، به من گفته میشه که کتاب زیر سی هزار تومن برای ما صرفه اقتصادی نداره پس ما ترویجش نمیکنیم ! مخاطب چه گناهی کرده ؟ ناشر چه گناهی کرده ؟ ناشر خواسته هوای مخاطبشو داشته باشه سعی کرده قیمت پایین باشه ، حالا اینی که کتابفروش خودشو بچرخونه ما نباید بیایم شروع کنیم حذف کنیم . چی میتونه ایجاد کنه ؟ چجوری میتونی درآمدتو ببری بالا ؟

شما ببین الان در اکثر صنوف ، فروشگاه ها ، نمایشگاه‌ها و رویدادها ابزاری هستند برای بازارسازی ! برای اینکه ظرفیت یک بازار رو افزایش بدن . چرا میان نمایشگاه فلان صنف رو برگزار میکنن ؟ برای اینکه اون صنف بزرگتر بشه ظرفیتش بالاتر بره . شما الان جمهوری اسلامی در نمایشگاه اول رو نگاه کن جگهوری اسلامی در این نمایشگاه رو نگاه کن ! تعداد ناشرهایی که متولد شدن تعداد عناوینی که داره منتشر میشه ، آیا این‌ها فقط از کتابفروشی بودن به‌وجود میاد ؟ نه !

کجا ناشر باید مستقیم با مخاطبش در ارتباط باشه ؟ ناشر کجا باید صحبت کنه ؟ کجا باید مخاطب بیاد فکر ناشر رو به چالش بکشه ؟ نمایشگاه !

+خب این بدون فروش هم میتونه محقق بشه .

_زمانیه که شما بتونید همه ی محصولات من رو توی همه جای کشور ارائه بدید و این تعهد رو بدید ، بله ، زیرساخت فراهم بشه در همه جای کشور همه ی محصولات ناشران به قیمت پشت جلد دست مخاطب برسه بعد انسان میتونه این مطالبه رو بکنه که بله الان نمایشگاه ، بما هو نمایشگاه !

بله فروشش رو حذف کنیم اما خود نمایشگاه باشه . ما زیرساخت نداریم هنوز ، ارائه بدین … شما نگاه کنید خود فروشگاه‌های جبهه فرهنگی چقدر رفتن جلو ! البته من انکار نمیکنم تو این چندساله بسیار رو به رشد بودیم اما خیلی عقبیم .

ما الان تو بسیاری از مناطق کتابفروشی نداریم ویترین کتاب نداریم ، الان شما اگر از مراکز استان فاصله بگیرید برید تو شهرها با ویترین هایی مواجه میشید که کتاب‌های داخل ویترینشون کلا ۵۰ عنوانه ، شما با این زیرساخت میخواید نمایشگاه کتاب فروشش رو حذف کنه ؟ با چه حجتی ؟ این همه انسان نویسنده این همه ناشر دارن فکر ارائه میدن شما میاید میگید چون من دارم از بین میرم که .. بله ! یکی از دلایلش ممکنه نمایشگاه کتاب باشه اما دلایل دیگری هم داره ، پس فروش نمایشگاه رو حذف کنید !!!

این‌ها بنظر من بحث هاییه که دقیق دیده نمیشه ، بحث‌هاییه که دهان به دهان منتقل میشه و روش فکر دقیق نشده ، همونطور که بسیاری از دوستانی که این حرفِ نمایشگاه باید نمایشگاه باشد رو میزدن و الان خودشون مجری شدن ، اومدن وسط میدون و میگن زیر ساخت لازم نیست ، بله ! نهادهای حاکمیتی ورود کردن دارن زیرساخت لازم رو تهیه میکنند اما فاصله داره ، هرچقدر بتونیم سریع تر و جهادی تر کار کنیم این فاصله کمتر میشه این به کمک خود کتابفروشهاست ، یعنی خود کتابفروش‌ها میتونن میدان رو جوری طراحی کنن که این زمان ما برای رسیده به “نمایشگاه بما هو نمایشگاه ” کمتر بشه خود فروشگاه کتاب خود پخشی‌ها همکاری نکنن با این چرخه و خودشون رو تکثیر نکنن اون زمان هم طولانی میشه .

الان ما بعنوان ناشر توی نمایشگاه مجازی هستیم ، اکثر خریدهایی که از نمایشگاه مجازی از غرفه ی ما داره میشه مناطقین که دسترسی ندارند ، وگرنه ما بعنوان ناشر ویترین رو میفهمیم اگر نمی‌فهمیدیم که دنبال احداث کتابفروشی نمیرفتیم .

ما متوجه ویترین هستیم میدونیم که کتاب باید ویترین بشه ، ما اگر کسی از ما خرید داره هیچوقت مستقیم نمیفروشیم ارجاء میدیم ! اینارو ما میدونیم اما باید به مسئه دقیق نگاه کرد ، نباید هیجانی و احساسی نگاه کرد ، نباید مقایسه های غلط کرد .

دقیق ، توی اون مکانیزم خودش باید نگاه کرد ، تصمیم گرفت و سخن گفت ! موضع گیری های احساسی متن های احساسی و… این‌هارو من قبول ندارم .

+توی خبرها اینطور منتشر شده که احتمال داره از دوره های بعدیِ نمایشگاه ممکنه این اتفاق بیفته که ما فروش حضوری رو نداشته باشیم ، طبق فرمایش شما این اتفاق زوده دیگه درسته ؟

_ شاید بتونن زیرساخت‌هاش رو آماده کنن .

+یعنی توی این فاصله کم اتفاق می‌افته ؟

_حتما دیدن که میخوان این‌کار رو انجام بدن دیگه ، شما خودت کتابفروشی کردی میدونی هم چه مشکلاتی داره حتما میتونن انجام بدن ! بنظر من سخته !

+ خیلی ممنون از وقتی که برای ما گذاشتید بسیار لذت بردیم .

مشاهده فیلم جلسه:

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن