دنیای کتابیادداشت

شعرعلیرضا قزوه و حامد عسگری برای دختران شهید افغانستانی

حامد عسگری ، عیلرضا قزوه و رضا اسماعیلی سروده‌هایی را تقدیم به کودکان افغانستانی که در انفجار اخیر به شهادت رسیده‌اند، کرد.

انفجارهای روز شنبه در شهر کابل بار دیگر شیعیان جهان را داغ‌دار کودکان و نوجوانانی کرد که در اثر این اتفاق به شهادت رسیدند. واکنش‌های متعددی از زمان حادثه تا این لحظه از سوی مقامات و هنرمندان نشان داده شده است و شاعران نیز اشعار سوزناک خود را به کودکان بی‌گناه و مظلوم افغانستانی تقدیم کردند. 

 

شعر علیرضا قزوه با نام «آتش به روی آتش»

برای قتلگاه دختران مظلوم سیدالشهدای افغانستان

ای طالبان! شرر به سپاه که می‌زنید؟
آتش به روی آتش آه که می‌زنید؟

این کودکان عزیز پدر مرده تو أند
رنگ سیه  به روز سیاه که می‌زنید؟

جغدان بی هویت و خفاش‌های کور! 
شلاق را به صورت  ماهِ که می‌زنید؟

 معصوم‌تر که بود از این کودکان پاک؟
بر بیگناه، حد، به گناه که می‌زنید؟ 

طفلان مکتب شهدا را چه می‌کنید؟
ای رهزنان عاطفه، راهِ که می‌زنید؟ 

یک مشت کودکان وطن غرق خون شدند
این  تیغ‌ها به پشت و پناه که می‌زنید؟

ای طالبان و داعشیان پشت کیستید؟
این خشت خون به دولت و جاه که می‌زنید؟

ای قصرتان تباه و شب و روزتان سیاه
این زخم ها به حال تباه که می زنید 

تکبیر و “لااله” شما کبر و کافری ست 
بت های خدعه! دم ز “اله” که می‌زنید؟

 
 شعر رضا اسماعیلی

قسم به گل سرخ!

امروز یا فردا

این باغ سوخته

به شکوفه خواهد نشست.

قسم به گل سرخ!

بهاری سبز در راه است.

 

 

 

حامد عسگری که سروده‌های عاشقانه‌اش طرفداران زیادی دارد، با حضور در برنامه سحرگاهی «وقت سحر» که از شبکه افق پخش می‌شد، اشعاری سوزناک را به دختران افغان تقدیم کرد. 

 

 

دو شمشیر کهنه، دو شمشیر کاری
دوتامان پر از ناله و سوگواری

دوتامان پر از دار تلخ گذشته،
من از داغ ارگ و تو از داغ جاری

به من چای سبزی بنوشان که تلخم
مرا جرعه شعری بریزان چه داری

سماور سماور بخارای آه‌ام
پیاله پیاله پر از قندهاری

غبار سفر را بگیر از وجودم
گل بوسه‌ای را بزن بر غباری

ملخ دیده کشتت، نمردم برادر
خوشا عالم پاک همسایه‌داری

نمردم برادر که زانو به آغوش
نشستی به اندوه تلخ نداری

نمردم برادر کمی درد و دل کن
به لفظ دری و به لحن هزاری

تو تاول به دستت من تاول به قلبم
چه بازار خوبی، چه سرمایه‌داری

کنار پل سرخ بنشین کنارم
در آغوش بنشان دوباره دوتاری

من آوازهای خراسان بخوانم
تو آوازهای غریب مزاری

تو از زخم بودای زیبا بخوانی
من از شروه مردم بختیاری

دو تا چشم دارم اگر بی‌پناهی
دو تاشانه دارم اگر بی‌قراری

میان غزل بودم و نبض شعرم تپیدن گرفته
چو قلب قناری زنی جیغ زد، خون شتک شد به شعرم

سرم داغ شد مثل جان بخاری
برادر رسید و بغل کرد من را

بخواب انتحاری،
بخواب انتحاری

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه