اخبار انجمندنیای کتاب

ناشرها باید آینده اندیشی داشته باشند و فضای مجازی خود را فعال کنند

گفتگو با سرکار خانم اسلامی، نویسنده کتاب تنها گریه کن

پنجشنبه 29 ام اردیبهشت ماه،غرفه انجمن خوشه در نمایشگاه کتاب تهران میزبان سرکار خانم اسلامی، نویسنده کتاب تنها گریه کن بود.مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید. فیلم کامل جلسه نیز در ادامه مطلب بارگزاری شده است.

+سلام. وقت شما بخیر. خوش آمدید به غرفه انجمن خوشه در نمایشگاه کتاب.

شما ماشاءالله کتابتون انقدر سر و صدا کرد با تعریضی که حضرت آقا زدن بهش خیلی دیگه لازم نیست من معرفی کنم خودتون اجمالاً توضیح بدین کتابتون چه بوده و کی شروع کردید به نوشتن این اثر ؟!

_ بسم الله الرحمن الرحیم ، عرض سلام دارم ، کتاب “تنها گریه کن” روایت مستندی از زندگی مادر شهید عزیز محمد معماریان هست ، روای کتاب خانم اشرف سادات منتظری هست .

بحمدالله توفیقی بود برای من و اتفاق پر خیر و برکتی بود آشنایی با ایشون و روند تولید و عرضه ی این کتاب که حالا تقریبا پر فراز و نشیب هم بود ، من واقعا فرد حرفه ای در وادی نوشتن نبودم خیلی زیاد کتاب میخوندم ولی هیچوقت خودم رو در معرض نوشتن جدی قرار نداده بودم چون معتقد بودم خیلی باید استاد بود و آموزش دید برای ورود به این وادی .

واقعا بر حسب قسمت بود من تنها دلیل و توجیه که میتونم راجع بهش بیارم اینه که قسمت و روزی من این بود که این کار رو انجام بدم .

کار هم توسط انتشارات حماسه ی یاران به چاپ رسید که البته سوژه ی خودشون بود و خانم اشرف سادات رو به من معرفی کردن من توی همون یکی دوتا نشست اول به ایشون ارادت ویژه ای پیدا کردم .

الحمدالله جلسات مصاحبه بصورت منظم برگزار شد ما مدت زمان زیادی رو صرف پژوهش و معاشرت کردیم. من یکی از صحبت هایی که به بچه ها میگم اینه که جلسات مصاحبه ی ما صرف یک جلسه ی مصاحبه نبود اگرچه البته این پروژه در ابتدا به شکل یک پروژه ی کاری به من پیشنهاد شد ولی خیلی طول نکشید که تبدیل شد به دغدغه ی من و واقعا دیگه فقط اشتغال نبود مسئولیت من بود ، ما جلسات مصاحبمون در فضای بسیار صمیمانه و دوستانه ای برگزار شد و این مصاحبه ها خروجی خوبی داشت ما مدت زمان زیادی رو صرف راستی آزمایی مصاحبه ها و تحقیق و پژوهش درمورد برهه های مختلف تاریخی که این شخصیت درش بوده و ازش روایت نقل کردیم و بعدهم که وارد فاز نوشتن شدیم و کار با توجه به مشاور تالیف توانمند و محترمی که داشت به نتیجه رسید .

+اولین اثرتون بود ؟

اولین اثر بلند من بود من پیش از این با همین انتشارات یک مجموعه ی چند جلدی رو دوستان کار کردن خاطرات مینیمال راجع به ۴۰ تا از شهدا که ۴،۵ تاش رو من کار کردم خیلی مختصر و خلاصه بودن توی هر کتابی ۴۰ خاطره از شهدا داشتیم و یک زندگی نامه ی خیلی خیلی کوتاه . اما این کتاب درواقع اولین کتاب بلند من بود .

+ فرمودید که قبلا کتاب زیاد میخوندید و الان هم همینطور ؟

_ بله من واقعا یه مدت زمان زیادی رو از زمان کودکی ، اتفاق مهمی که تو زندگی من میفتاد این بود که پدرم برای تشویقم تو خیلی از برهه ها برام کتاب میخریدن و اگرم اشکالی نداره نسل ما با رمان هایی که شاید الان بعنوان کتاب زرد معرفی بشن کتابخون شدن شاید جرقه ی اولیه با اونها بود ولی الحمدالله بعد از اون یه اتفاقی افتاد که این مطالعه ها یه مسیر درستی به خودش گرفت حالا اومد رو آثاری که قابل اعتماد تر باشن .

+ باتوجه به اینکه گفتید خیلی کتابخون هستید حتما از کتابفروشی‌ها تهیه میکردین کتاب هاتون رو ؟ مواجه شدید با کتابفروشی خوبی که شمارو جذب کنه و اگر اینطور بوده با چه ویژگی جذبش شدید ؟

_ ببینین واقیتش نمیتونم بگم من تو این برهه به یک کتاب فروشی خاص تعلق خاطر پیدا کردم یا همیشه فقط از اونجا کتابهامو تهیه کردم بیشتر اون چیزی که برام مهم بود کسی بود که کتابی رو معرفی میکرد برای اینکه به یک کتابی برسم و خب حالا اگر به هر طریقی کتابفروشی سر راهم بود و قبلا اصلا نرفته بودم و شاید بعد از اون هم هیچوقت نرفتم بیشتر کتاب برام موضوعیت داشت و مهم بود ، هیچوقت نشده به یک جای ویژه ای تعلق خاطر داشته باشم و تلاش بکنم که رصد بکنم مسیر مطالعاتی که اونها برای مخاطبشون در نظر گرفتن ، برای اینکه خودم رو توی اون مسیر قرار بدم ، بیشتر نویسنده و فردی که کتاب رو بهم معرفی میکنه برام موضوعیت داشت .

کما اینکه یکی از بهترین کتابهایی که خوندم و یکی از ضعیف ترین کتاب هایی که خوندم کتاب هایی بودن که از طریق کتابفروش ها معرفی شدن .

بحث سلیقه نیست مسئله اینه که شاید سطح یک کتاب پایین تر باشه ، اون کتابفروشی که داره معرفی میکنه مهمه و تاثیر داره . (یک کتابفروش)

+چقدر میتونه موثر باشه ؟

_ انقدری که شما خالی الذهن برید توی کتابفروشی و بناتون این باشه که فقط به اون فرد اعتماد بکنید نسبت به کتابی که داره به شما معرفی میکنه در واقع تمام وقتی که حداقل اختصاص میدید به اینکه اون کتابو محک بزنید در اختیار اون قرار گرفته دیگه یعنی مهمه شما به کی دارید اعتماد میکنید .

+ این شخص چه ویژگی میتونه داشته باشه ؟

_ من چون خودم آدم حسی هستم خیلی زیاد یه وقتایی حسمون نسبت به فضا یا آدمی حس خوبیه یعنی احساس میکنی که اشتراکاتی داری با نظرات این آدم ، بنظرم میتونیم در وهله ی اول اعتماد بکینم ولی خب وقتی وارد معرفی حرفه ای میشیم وقتی اون آدم کتاب رو خونده باشه و اشراف داشته باشه به کتاب معرفی ای که میکنه تفاوت داره با کسی که صرفا یک تورقی کرده ، ما یک مبنایی داریم یک فرمولی داریم برای اینکه به معرفی کتابی برسیم ، اگر صرفا به اون اعتنا کرده باشه و طبق اون فرمول بخواد کتابو معرفی کنه اینکه اون کتابفروش اهل مطالعه باشه ، بشناسه ، نویسنده هاروبشناسه فضارو بشناسه ، گاهی اوقات من دیدم کتابفروش معاشرت کوتاه با کسی که مراجعه میکنه خلق و خوی اون فرد دستش میاد و معرفی ویژه ای رو واقعا میتونه انجام بده یک‌جورایی شاید اون روانشناسی دقیقی که داره به سبب برخورد بسیار زیادی که با مخاطب داره چون در ساعت کاریش قطعا آدم های متعددی بهش مراجعه میکنن اگر اهل مطالعه باشه حتما میتونه کارشو درست انجام بده کتابفروشی از اون کارهاییه که باید مشغولیت آدم باشه صرفا اشتغال اگر باشه فکر میکنم جوابگو نخواهد بود.

+ شما هم وقتی کتاب خوب میخونید دوست دارید معرفی کنید ؟

_ بله ولی حداقل برای من مطلق نبوده ، یه چیزایی رو آدم میخونه نگه میداره ولی نه واقعا گاهی کتاب خوبیو که میبینی ..

+ یعنی اون کتابی که میخونی نگه میداری خوبه !

_بله کتابیه که انگار دلت نمیاد برای همه بگی تامل میکنی برای اینکه اون فردی که حرف تورو خیلی خوب میفهمه و شاید اصلا نیاز نیست خیلی براش بگی ، کافیه یک سرفصل هایی رو بهش اشاره کنی یه بزنگاه هایی رو بهش اشاره کنی اون آدم متوجه میشه انگار یه کتاب هایی رو نگه میداری ولی نه یکسری کتاب هاییم هستن که خیلی خوبن جنبه عمومی دارن و تو دوست داری خیلی های دیگه هم این کتابو بخونن و حیفت میاد معرفی نکنی حتی یک قدم جلوتر ؛ یک بستری رو فراهم کنی تا اون کتابو ببینن باهاش مواجه بشن انس بگیرن حالا یا هدیه بدی یا امانت بدی و دوست داری بقیه هم لذتی که تو چشیدی بچشن.

+ بنظرتون خرید اینترنتی میتونه جای کتابفروشی رو بگیره ؟ و چقدر موضوعیت داره کتابفروشی رفتن ؟!

_ ما شاید به سبب روند تغییر سبک زندگی ناچاریم یک جایی دل خواسته هارو با واقعیت هماهنگ کنیم ، من قطعا هیچی برام جای کتاب فیزیکیو نمیگیره یعنی اینکه کتابو بگیرم ورق بزنم و کتابو توی کتابخونه ی خونم ببینم برام موضوعیت داره ولی باید ببینیم که چقدر شرایط فراهمه برای اینکه ما از تمام کتاب هایی که دلمون میخواد یک نسخه فیزیکی داشته باشیم ، شاید به سبب محدودیت هایی که زندگی برامون پیش میاره و در کنارش پیشرفت هایی که تکنولوژی داره تو این مسیر به دست میاره ما ناگزیر باشیم دست بکشیم از چیزایی که دوست داریم و یا اینکه رو بیاریم به خیلی چیزایی که تا قبل اون برامون محدودیت نداشتن ، واقعیت اینه که الان فضای مجازی یک قسمت قابل اعتنا از زمان مارو در روز به خودش اختصاص داده و حالا اگر کتابخوان باشیم کتاب های الکترونیک ، ما ازش گریزی نداریم و به دادمون میرسن.

ما خیلی از مجموعه های چندجلدی کتابهارو نیاز داریم بهشون رجوع کنیم و خیلی‌هاشون توی این فضا هستن درحالی که هرکدوممون ممکنه اینارو توی کتابخونه شخصیمون نداشته باشیم ظاهرا فضای کتاب و کتابخوانی هم مثل خیلی از فضاهای دیگه داره به سمتی میره که مجبوریم با دتیای مجازیش رفاقت بکنیم و گویا دور نیست این سالها که سلام کنیم به کتابخونه مجازی و خیلی دیگه دیدن کتاب در خونمون برامون مقدور نباشه بنابراین ناشرها هم باید این اینده اندیشی رو داشته باشن و فضای مجازیشون رو فعال کنن به سبب اینکه شاید بچه هایی که نسل های جدیدتر ما هستن دیگه اصلا کتابخونه موضوعیت نداشته باشن و ناشر باید یک چاره اندیشی بکنه برای اونها و باید تقویت بکنه امکانات خودش رو در این فضا برای ابنکه به روز کتابهارو ارائه بده حالا از معرفی کتاب گرفته تا به اشتراک گذاشتن کتابها به صورت الکترونیک ، به شکل پادکست اگر بناست که بخشی از کتاب رو منتشر بکنه ، به هرحال ناشر نباید عقب بمونه چون مخاطبی که درراهه مخاطبیه که به روزه و این موضوع پیشرفت های الکترونیک براش محوریت داره .

+ اگر یکی بخواد کتابیو فیزیکی تهیه کنه یعنی کتاب رو سفارش بده و بیاد در خونش و هزینه رفت و آمدو نده یکی اینکه میتونه بره تو کتابفروشی و بگرده ، مزیت کتابفروشی رفتن چیه و اصلا حسنی داره ؟ باید رفت ؟

_ قطعا نمیشه برای همه نسخه واحد چید ببینید یک نفر انقدر مشغله هاش زیاده که فقط میخواد یک کتابو بخونه خب قطعا تهیه کتاب به روش مجازی بسیار براش مطلوبه اما یکی دیگه به صرف اینکه از خونه حرکت کنه و زمان بذاره و بین کتابفروشی ها بگرده و یک کتابفروشی نظرشو جلب کنه یا اینکه به یک جایی علقه ای داشته باشه و قصد یک کتابفروشیو بکنه انگار اون معاشرت با کتابفروش براش یک انرژی و آورده ای دارد. انتخاب خودم به شخصه راه دومه ؛ برم دنبال یک چیزی و در کنارش اونچه که تو همین فضا مشاهبت داره با کتابی که دلم میخواد حتی آثار جدید رو ببینم تو اون کتابفروشی چون تو فضای مجازی شما هدفت کاملا مشخصه وقتی داری از طریق مجازی سفارش میدی کارو انجام میدی و تمام ، اما وقتی حضور پیدا میکنی مثل یک فرصت مجدده برای تنفس ، توی اون راهرو ها قدم بزنی آدم‌هارو ببینی حتی اگر فردی باشی که به مشاهده اهمیت بدی رصد میکنی نوع رفتار دیگران در مواجهه با کتاب و چقدر معاشرت میکنن با کتابفروش چقدر خودشون تصمیم گیرنده هستن ؟ یکی از زیباترین صحته هایی که توی هرکتابفروشی میشه دید آدم هایین که فارغ از همهمه جلوی یک قفسه کتاب یا ایستادن یا نشستن و غرق دنیای خودشون هستن تماشای اونهارو از دست ندیم . ولی خب یک نفر محدودیت زمان داره یا هردلیل دیگه ای اصلا علاقه ای به قرار گرفتن در این فضا نداره ، اصلا خرید اینترنتی کتاب براش مطلوبه .

+ یکی از دغدغه های کتابفروشان برپایی همچین نمایشگاه هاییه که ما الان توشون هستیم ، نمایشگاه‌هایی که از سمت ناشر برگزار میشه خب اینها طبیعتا به فروش کتابفروش آسیب میزنه در رابطه با این اگر پیشنهاد و نکته ای دارید بفرمایید ؛

_ ببینید راستش بنظرم این خیلی مسئله حرفه ای هست هم آنالیزش هم به تصمیم رسیدنش وادی ای هست که شاید هرکسی شایستگی ورود به این وادیو نداره اما من توی این مشاهدات اخیرم دیدم که از قضیه کمی نگرانن یا فکر میکنن که این واقعا آسیب میزنه ، بلاخره نمایشگاه همیشه کارکردش مشخص بوده یعنی از اسمشم پیداست جاییه برای عرضه .

اگر واقعا ترتیبی داده بشه که به شکل اصیل و ابتداییش برگرده و هر ناشری خودش رو فضایی باشه فرصتی باشه که فراهم بکنه حالا مخاطب به اون کتاب مورد نظ برسه یک مسیری در نظر گرفته بشه که ببینید چون فکر مخاطب رو هم باید بکنیم چون اون هم زمان میذاره میاد تو این فضا میگرده شاید دلش نخواد دست خالی برگرده و براش فراهم نباشه که تا انقلاب بره کتاب مورد نظرشو پیدا کنه یعنی یه چاره ای اندیشیده بشه که هردو طرف رضایشتون کسب بشه بنظرم اتفاق خوشایندی خواهد بود .

+ ممنونم ، پیشنهادی برای کتابفروشان و اونایی که حرفه و دغدغشون فروش کتابه دارید ؟

_ پیشنهاد نه شاید یک خواهش دوستانه که ؛ اگر کتابیو کامل نخوندن احتیاط بکنن توی معرفیش ، حالا من کتابفروش نیستم ولی وقتی ازم میپرسن که چی بخونیم احساس میکنم مسئولیت سنگینیه و اون فرد داره به من اعتماد میکنه ازم میپرسه چی بخونم و خب قطعا یه زمانی رو به اون اختصاص خواهد داد و قطعا یک هزینه ای هم میکنه بابت تهیه اون کتاب . چیزی رو بهش معرفی میکنم که خیالم راحت باشه اگر برگردم به عقب بازم همون رو بهش معرفی میکنم بنظرم اگر این رو برای خودشون یک قانون بدونن و یک شرط مروت و دوستی بدونن که کتابی رو که معرفی میکنن کتابی باشه که خودشون بهش ایمان دارن بازخورد خوبیم از مخاطب میبینن .

+ ممنونیم از حضورتون و از هم صحبیتون لذت بردیم .

 

فیلم کامل جلسه:

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه