به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 31 فروردین سالروز ارتحال معلّم قرآن و «سقراط خراسان»، استاد محمدتقی شریعتی است. استاد شریعتی صاحب آثار ارجمندی چون «تفسیر نوین»، «وحی و نبوت»، «خلافت و ولایت»، «فایده و لزوم دین» و مؤسس «کانون نشر حقایق اسلامی» در مشهد است که به تصریح استاد شهید مرتضی مطهری “در تحولات پس از شهریور 1320 که تبلیغات ضدّ اسلامی و ضدّ خدایی در سطح فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان اوج گرفت استاد شریعتی یک تنه در خراسان بپا خاست و جهادی که احساس میکرد بر عهده اوست آغاز کرد.
کار این جهاد آنچنان دشوار بود که سالهای متوالی خواب و خوراک و آسایش او را به حد اقل ممکن رساند.
همه همّت و سعیش این بود که در آن طوفان سهمگین «بگیرد غریق را» و چقدر فراوانند غریقانی که تنها دستی که به طرف آنها دراز شد و آنها را نجات داد، دست بیطمع شریعتی بود”…
در آستانه سالروز درگذشت آن مفسّر قرآن و مبلّغ دینی بر آن شدیم که میراث فکری و قلمی او را در گفتوگو با یکی از خویشاوندان فکریاش، دکترمحمدمهدی جعفری، به بحث بگذاریم.
استاد بازنشستهٔ دانشگاه شیراز در این گفتوگو (که به سبب مشغله ایشان برخی پرسشهای ما بیجواب ماند)، رئوس کلّی اندیشگی و میراث اجتماعی استاد شریعتی را برمیشمرد که متن کامل آن را در زیر میخوانیم:
*استاد محمد تقی شریعتی تاکنون موضوع تجلیل، بزرگداشت و پژوهشهای متعددی قرار گرفته است. برخی از این آثار، زندگی پرفراز و نشیب او را همچون معلم، مبلّغ دینی، مفسر قرآن و نیز کنشگر سیاسی موضوع تحقیق قرار دادهاند و برخی به نقش تاریخی او همچون مصلح دینی در دهه سی و چهل پرداختهاند. مقالات بسیاری هم به نوآوریهای ایشان در حوزه تفسیر قرآن نظر انداختهاند. به نظر شما استاد شریعتی را در کدام گروه میشود قرار داد؟
استاد محمدتقی شریعتی در رده مصلحانی که اصلاح اندیشه دینی را در سرلوحه کارشان دارند، بود و به گواه آثارشان باید ایشان را از مصلحان نواندیش دینی دانست.
تفسیری که ایشان بر جزء 30 قرآن نوشتند و به نام «تفسیر نوین» منتشر کردند (که البته خودشان هم توضیح دادهاند که منظور از این عبارت همان “احسن الحدیث”ای است که در آیات قرآن آمده) در واقع نگاهی نو به آیات قرآن دارد و ایشان را در زمره نواندیشان دینی و مصلحان اندیشه اسلامی قرار میدهد.
ایشان به آیات قرآن با دیده نویی برخورد کرده است به این معنی که هم تفسیرهای کهن را نقد کرده و هم نظر نوی راجع به آنها ارائه کرده است.
در حقیقت تفسیر نوین را میشود و باید در زمره تفسیرهای نویی که از شیخ محمدعبده به بعد شروع شد قرار داد. این تفسیر درست در همان ردیف قرار میگیرد اگرچه تفسیر کاملی نیست و فقط یک جزء را در بر میگیرد اما همین مقدار هم نشان میدهد که استاد شریعتی در تفسیر آیات شریفه قرآن، دیدگاه نویی دارد که با نظر دیگران فرق میکند.
*با این وصف میشود «تفسیر نوین» را مهمترین اثر استاد شریعتی به شمار آورد؟
البته «تفسیر نوین» مهم است و بعد از گذشت چندین دهه هنوز هم میتواند برای عامه مخاطبان و نیز پژوهشگران و مفسران حوزه قرآن و حدیث مفید و درسآموز باشد اما این به معنای کم اهمیت بودن سایر آثار ایشان نیست. به گمان من همه آثار استاد مهم و خواندنی است.
*اما عموم صاحبنظران نام استاد شریعتی را با همین کتاب تفسیری کوچک به یاد میآورند.
بله این هست و به نظر من طبیعی هم هست چون این تفسیر از این جهت که دامنه وسیعتری از افکار ایشان را در برخورد با قرآن نشان میدهد به یک معنا از سایر آثار ایشان مهمتر است اما شما نمیتوانید قدر و اهمیت آثاری چون «خلافت و ولایت» یا کتاب کوچک «امامت در نهج البلاغه» و… را نادیده بگیرید.
همانطور که پیشتر هم گفتم استاد شریعتی به عنوان متفکری مصلح که پیراستن خرافات و مجعولات از دامن دین را وجهه همت خود قرار داده بود، در حوزهها و ساحتهای متعددی وارد میشد و قلم میزد که به دلیل برخورداری از انسجام و وحدتی درونی که به نظر من حول محور «مسئولیت و روشنگری» میچرخد باید همه آنها را در کنار یکدیگر و به عنوان جزئی از یک کلّ دید و تحلیل کرد که البته دامنه آن هم فقط به نوشتن تفسیر و برگزاری منبر خطابه و وعظ محدود نمیشود و حتی تا حضور فعال در عرصههای سیاسی و اجتماعی مثل کاندیداتوری مجلس و حمایت از نهضت ملی دکتر مصدق و… امتداد پیدا میکند.
*اتفاقا یکی دیگر از اضلاع وجودی استاد شریعتی که به گواه همگان سهم موثری در بیدارگری دینی و کنشمندی اجتماعی در میان جوانان آن روزگار مشهد داشته است تأسیس «کانون نشر حقایق اسلامی» است که بسیاری از خطابههای تفسیری استاد شریعتی هم در همان جا ایراد میشد و بعدها همانها دستمایه نگارش کتاب «تفسیر نوین» هم شد. به نظر شما این کانون را میشود به عنوان یکی از مراکز رشد و پرورش ایده اسلامِ انقلابی به شمار آورد که بعدها به سیل خروشان انقلاب اسلامی پیوست؟
بله همین طور است. تاسیس مراکزی نظیر «کانون نشر حقایق اسلامی» یکی از بارزترین اقدامات مصلحان نواندیشی است که برای خودشان مسئولیت اجتماعی قائل هستند و صرفا به بسط و ترویج احکام و آیات فردی شریعت اکتفا نمیکنند. استاد شریعتی هم دقیقا در همین مسیر حرکت کرد و با راهاندازی این کانون توانست افراد فراوانی را تربیت کند که بعدها هرکدام عهدهدار سهم و نقشی انکارناپذیر در مسیر انقلاب اسلامی شدند. کسانی مثل دکتر شریعتی، استاد محمدرضا حکیمی و سایر وابستگان به مکتب خراسان همگی از تربیت شدگان این کانون هستند.
البته این کانون که در سال 1323 پایهگذاری شده بود، بنا داشت که در لابهلای سروصداهای حزب توده و کسروی و فضای بسته مذهبی، صدای دیگری باشد اما دامنه فعالیتهای آن به مرور زمان و به فراخور شرایط اجتماعی آن روزگار گستردهتر شد و با شروع جنبش ملی نفت، رفتهرفته، استاد شریعتی قطار کانون را در ریل دیگری انداخت و کانون، از نهادی صرفاً فرهنگی تبدیل شد به یکی از مراکز اصلی حامیان دکتر مصدق در مشهد. این را هم بگویم که دفاع استاد شریعتی از مصدق بهمعنای مقابله با کاشانی نبود، در واقع استاد به جای نقد و نفی آیتالله کاشانی بر خدمات و مزایای دکتر مصدق تأکید میکرد.
استاد شریعتی با تاسیس کانون، در سالهای بعد از شهریور 20، قدم بسیار مهمی در جهت نواندیشی دینی و اصلاح فکر دینی برداشت که سرانجام به تقویت جریان نواندیشی دینی در کشور منجر شد. به هر حال ایشان از این طریق سهمی در پیروزی انقلاب دارند که نمیشود آن را نادیده گرفت.
*به طور کلی نگاه استاد شریعتی نسبت به انقلاب و نهضت امام خمینی (ره) چطور بود؟
ایشان کاملا در جریان انقلاب و با انقلاب بودند و گامهایی هم در این جهت برداشتند. حتی در همان سال 58 با همراهی دو تن از دوستانشان به دیدار امام میروند که یکی از همراهان آن دیدار تعریف کرده که امام خمینی در مقابل ایشان بلند میشوند و خیلی تکریم میکنند و برخورد احترامآمیزی با ایشان دارند.
*همراهانی که در این ملاقات همراه استاد شریعتی بودند، چه کسانیاند؟
دقیقاً خاطرم نیست اما احسان شریعتی (نوه استاد) الان میتواند در این باره شهادت بدهد.
*خود شما چند بار با استاد شریعتی ملاقات داشتید؟
من چند بار در مشهد خدمتشان رسیدم که غالبا بعد از درگذشت ناگهانی دکتر شریعتی بود البته پیش از آن هم چندباری ایشان را دیده بودم و چه در مشهد و چه در تهران از افاضاتشان استفاده میکردم. بعد از انقلاب هم مامور انجام مصاحبهای با ایشان شدم و آن مصاحبه را هم انجام دادم که البته از صدا و سیما پخش نشد. به هر حال ایشان کاملا موافق انقلاب بودند و در این زمینه اقدامات موثری هم کردند.
*در مورد ماجرای تدفین استاد شریعتی در جوار بارگاه امام رضا(ع) روایتهای متعددی وجود دارد و مشهور است که صدور اجازه تدفین استاد در صحن حرم با پادرمیانی و وساطت شخص آیتالله خامنهای صورت گرفت، شما در این باره اطلاعی دارید؟
من در این مورد نمیتوانم اظهار نظر کنم فقط این اندازه خاطرم هست که وقتی برای تشییع پیکر استاد به مشهد رفته بودیم، از مسجد تا حرم دنبال جنازه رفتیم. البته خانواده استاد بیشتر نظرشان این بود که ایشان در قبرستان عمومی مشهد دفن شوند ولی وقتی ایشان را برای طواف در صحن انقلاب حرم بردند، از بلندگو اعلام شد که طبق توافق خانواده ایشان، پیکر استاد در صحن دفن میشود. نمیدانم واقعا این به توصیه آیت الله خامنهای بود یا نه ولی مقام معظم رهبری حقیقتاً احترام فراوانی برای استاد قائل بود و حتی مراسم بزرگداشتی که در مسجد ارگ تهران برای استاد برگزار شد و آقای خاتمی هم در آنجا صحبت کرد، به توصیه و دستور آیتالله خامنهای بود.