تازه های کتابدنیای کتابمعرفی کتاب

ماجرای دفاع هوایی از حرم حضرت معصومه(س) را در این کتاب بخوانید

کتاب «نقاشی روی آسمان» به قلم «سیده زهرا بذرگری» که به عملیات کیو یک می‌پردازد به همت نشر جمکران روانه بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «نقاشی روی آسمان» به قلم «سیده زهرا بذرگری» با قلمی داستانی به عملیات کیو۱ که ماجرای درگیری هواپیمای شکاری ایرانی با چهار فروند هواپیمای عراقی است، می‌پردازد.

در عملیات کیو یک «خلبان پیروان» هنگام بازگشت از عملیات بوسیله رادار سوباشی مطلع می‌شود که چهار فروند هواپیمای میراژ ‌F1 عراقی قصد بمباران قم را دارند. خلبان پیروان تغییر مسیر داده و در نزدیکی شهر اراک، با هواپیماهای عراقی پیش از رسیدن به آسمان قم درگیر می‌شود و یک فروند هواپیمای شکاری عراقی را سرنگون می‌کند. بقیه هواپیماها هم بمب‌هایی که قرار بود در بمباران شهر قم استفاده کنند را در بیابان‌های اطراف رها کرده و فرار می‌کنند.

بعد از این اتفاق عراق مجبور می‌شود برای بمباران شهری از موشک به جای هواپیما استفاده کند.

«سیده زهرا بذرگری» نویسنده کتاب «نقاشی روی آسمان» بر اساس این عملیات داستانی را ویژه مخاطب نوجوان خلق کرده است. داستان علی، نوجوانی که عاشق پرواز است و با پدر و مادربزرگش زندگی می‌کند. او تابستان را به همراه عمویش در روستایی در نزدیکی یک پایگاه شکاری کار می‌کند و در کنار جاده شیربلال می‌فروشد. خلبان فضلی که خلبان هواپیمای اف ۱۴ است. هر بار که از کنار مزرعه رد می‌شود از علی شیر بلال می‌خرد.

علی می‌خواهد خلبان شود و از خلبان فضلی سوال می‌کند که راز خلبان شدن او چه بوده؟ خلبان فضلی هم شرط می‌گذارد که اگر بتواند پرواز اف ۱۴ را شناسایی کند او هم راز خلبان شدن را به او بگوید.

کتاب «نقاشی روی آسمان» به قلم «سیده زهرا بذرگری» از سوی انتشارات کتاب جمکران و با مشارکت کنگره ملی شهدای استان قم در ۸۲ صفحه و با قیمت ۴۸ هزارتومان منتشر شده است.

برشی از کتاب:

بعدازظهر بود، نور آفتاب دقیقاً در چشم من بود و همین، دیدن با چشم غیرمسلح از دور را دشوار می‌کرد.

چند ثانیه بعد، چهار نقطه تیره، درست روبه‌رویم ولی در ارتفاع پایین‌تر دیدم. سرعت آن‌ها کم‌تر از ما بود. کاملاً آن‌ها را زیر نظر گرفتم. هواپیما‌های دشمن از نوع میراژ F1 بودند. بالاتر از آن‌ها پرواز می‌کردم و هنوز مرا ندیده بودند؛ چون هیچ واکنش از خود نشان نمی‌دادند. فرصت مناسب فرا رسید. ارتفاع را کم کردم. دسته‌های گاز هواپیما را به جلو فشار دادم و هم‌زمان با اضافه شدن سرعت، به‌سمت آن‌ها شیرجه رفتم.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه