اخبار انجمندنیای کتاب

هر کسی کار خودش را انجام دهد، ناشر کتاب را تولید کند و پخش و کتابفروشی کار خودشان را انجام دهند

گفتگو با حجت جوان، مدیر پخش ابر و بن + فیلم

یکشنبه 25 ام اردیبهشت ماه، انجمن خوشه میزبان حجت جوان، مدیر پخش ابر و بن بود. مشروح جلسه را در ادامه میخوانید:

بسم الله الرحمان الرحیم

+گفت و گوی چهارم گفت و گو با کتاب فروش٬صحبت با آقای جوان٬ مدیر و مؤسس پخش ابر و بن هستند. برای سوال اول من میخواستم از شما بپرسم که چه طور شد شما وارد اصلا داستان کتاب شدید؟ پیش از اون چه کار میکردین؟ و چه طور شد که کتاب فروش شدید؟

_اولا تشکر میکنم بابت گفت و گویی که ایجاد شده٬ ارتباطی که قشر کتاب فروش و حالا در حقیقت پخش کتاب با بدنه ی کتاب فروشان٬ یک ارتباطی هستش که واقعا لازمه و این گفت و گو هم میتونه در دراز مدت تاثیر گذاری خوبی داشته باشه٬ من حقیقت خودم از همون موقع هایی که نوجوان بودیم و بالاخره دغدغه ی کارهای فرهنگی داشتیم و دوست داشتیم تو این حوزه ها فعالیت کنیم٬ خدا خودش زمینه هایی برای ما ایجاد کرد که در رشته ی خودمون که حسابداری بود توی مجموعه ای مشغول فعالیت شدیم به اسم مجموعه ی کتاب پردازان و اونجا فضا فضای فرهنگی بود و بعد از مدتی من تونستم تو اونجا با توجه به خلأ ای که توی مشهد شناسایی کرده بودیم؛ بحث در حقیقت پخش کتاب رو استارت بزنیم و شروع کنیم٬ سال ۹۳ بود که ما بررسی کردیم و دیدیم که یک کار جدی در حوزه ی پخش اتفاق نیفتاده البته دوستان بودند حتما کار های خیلی خوب تر هم اتفاق افتاده بود ولی خواستیم کار حرفه ای تر انجام بدیم و ما از ۹۳ پخش رو شرو کردیم.

+اگر ممکن است این آسیب شناسی رو یه مقدار اگر میتونید باز کنید٬ برای ما توضیح بدید که چه جوری این نیاز رو احساس کردید؟

_نگاه کنید٬ تو همه ی صنعت ها اگر ببینیم همیشه یک چرخه ای وجود داره تا محصول دست مخاطب برسه؛اما خیلی موقع ها ممکنه این چرخه رو ما اسمشو بذاریم دلالی٬ بذاریم واسطه گری٬ ولی نیاز بازار هستش.ینی نیاز هستش که بالاخره یک محصول از تولید کننده به دست مصرف کننده برسه٬ این چرخه کنار هم پیش بره.

خب ما تو حوزه ی در حقیقت کتاب٬ کار اصلی رو خب داره ناشر انجام میده با کمک نویسنده و تیم محتوایی و هنری و این ها؛ و بعد این کتاب میخواد برسه دست مخاطب٬ خب عملا این بدنه چون ناشر زیاد هست و تنوع کتاب هاشون زیاد هستش؛ یک کتاب فروش نمیتونه از همه ی ناشر ها مستقیم کانال بزنه و ارتباط بگیره٬ طبیعتا چون نیازی هست که این چرخه و این واسطه رو و این خلأ پر بشه نا خوداگاه قسمت های پخش اینجا حضورشون جدی تر و موثر تر میتونه باشه که هم بتونن تنوع کالایی خوبی به فروشگاه برسونن هم اینکه فروشگاه درگیر ارتباط مالی و حساب کتابی با حداقل مثلا ۳۰۰ تا ناشر نباشه و این ضرورت پخش ایجاب میکرد که این کار به صورت حرفه ای اتفاق بیوفته.

 و عمدتا هم پخش ها اگر دیده باشید؛ توی شهر های کوچیک یا شهرستان ها وجود نداره٬ توی تهران هستش یا توی قم نهایتا. ما هم هنوز که هنوزه میگن چرا این کارو کردی؟! ریسکه! یا اشتباه کردی! چون از ناشر دور هستیم کار سختیه اما به حول قوه الهی مسیر خوبی رفتیم و این خلأ رو تا حدی پوشش دادیم ولی کار زیاده.

+میشه گفت شما یک پخش منطقه ای هستید؟

_به نظرم٬ تعریف درستی هستش اما نگاه ما اینه که فراتر از منطقه و کشوری باشیم .

+میتونید بگید تفاوت این دو تا چی هستش؟ ینی یک پخش منطقه ای با یک پخش

_مربوط به شهر خودمون یا استان خودمون کار نکنیم؛ کما اینکه همین الان هم اینطوری هستش ینی ما از شمال غرب کشور تا جنوب شرق از اون طرف باز…

+ینی فقط شرق کشور رو شما الان پوشش نمیدید؟

_نه ولی خب نزدیک به ۵۰، ۵۵ درصد فروش ما شرق کشور هستش اما جاهای مختلف رو داریم ارسال میکنیم.

+ من طی این چند ساله که شما رو دنبال میکردم و حالا اخیرا که بیشتر هم توی فضای مجازی فعال هستید٬ از نزدیک میدیدم که چقدر اون عطش و اشتیاق برای مشورت و مشاوره برای بهبود کسب و کارتون با یک پشتکار خیلی زیادی این رو پی میگرفتید؛ این رو یک مقدار توضیح بدید٬ ضرورت این رو و حالا سوال بعدی هم که دارم٬میخوام بپرسم که چه طور یعنی به چه چیزی رسیدین که پخش کتاب ارزان تبدیل شد به پخش ابر و بن٬ حالا تولد و  پخش ابر و بن هم میپرسم اما ابتداً در این رابطه یه مقداری برای ما توضیح بدید.

_ نگاه کنید٬ بالاخره ما توی موضوعات مختلف خب مجهولات مختلفی هم وجود داره؛ یعنی شما طبیعتا دانشگاه میرید که کسب علم کنید٬ نمیدونم دکتر میرید که مشکل سلامتیتون رو حل بکنه٬ خب نمیشه آدم کسب و کار راه بندازه و مشورت نگیره٬تجربه هارو نبینه؛ خب طبیعتا ما هم مثل بقیه مجموعه هایی که میخواستن حرفه ای کار کنن٬ نیاز بود که توی این قصه٬ خیلی کار جدی تری انجام بدیم. برای همین سعیمون بر این بود که از اول هر کاری میخوایم پیش ببریم تا جایی که میشه اصولی و حرفه ای بریم جلو؛ درسته که نگاه ها و مبانی و طرز فکر یک نگاه جهادی بوده ولی این رو ما نخواستیم خدایی نکرده وجهه ی خوب نداشته باشه و بگیم که حالا چون کار جهادی هستش بریم جلو ببینیم چی میشه! نه٬ به قول مرحوم صفایی میگه کل راه رو ببین بعد حرکت کن٬ ینی تا تو طرح نداشته باشی اصلا اشتباهه حرکت کردنت؛ و نقش مشاورا تو این قصه خیلی به ما کمک کرد  و فراتر از اون منتور٬ یعنی کسی که این مسیر رو رفته و تو صنعت ما داره کار میکنه؛ که من همه جا از آقای خلیلی مدیر انتشارات شهید کاظمی هم دوباره تشکر میکنم که تو این مسیر به ما خیلی کمک کردن و بعدشم از بقیه اساتید٬ آقای علمی٬ بچه های پخش های دیگه ای که تو تهران فعال هستن٬ از این ها مشورت گرفتیم و خیلی کمک کرد که ما نوع چینش کارمون از قفسه گرفته تا چیدمان تا تهیه ی کتاب و مدل های مالی که داریم رو٬ از منتور هاش در حقیقت در صنعت خودمون استفاده ی درستی بکنیم.

خود مجموعه ی کتاب بعد از اون٬ یک مجموعه ی بزرگی هستش که ما امروز اسمشو گذاشتیم (بنیاد حرکت) چون با اسم کتاب ارزان شکل گرفته بود٬ ما با همون اسم اومده بودیم٬ مازاییده ی مجموعه اصلی کتاب ارزان و بنیاد حرکت هستیم؛ که این مجموعه از سال ۶۹ توسط استاد همایونی که از فعالین و بسیجیان سال ۵۹ بودن شکل گرفت٬ بعد از اینکه در حقیقت دفاع مقدس و بحث جنگ تموم شد؛ ایشون دوست داشتن این ادبیات رو ادامه بدن و تا سال ۸۰  تقریبا در حال کادر گیری و نیرو گرفتن و نیرو ساختن بودن و سال ۸۰ عملا کتاب ارزان تاسیس شد٬ بعد از مدتی کتاب ارزان بزرگ شد و زیر مجموعه ی اون نزدیک به ۱۰ تا سازمان شکل گرفت؛ یکی از سازمان ها٬ سازمان ما بودش؛ ما اونجا دیگ رسما اومدیم اسم سازمانمون رو اسم (ابر و بن) گذاشتیم.

حالا خیلی از دوستان سوال میکنن این معنی ابر و بن چی هستش؟ این معنیش همیشه جای سوال هستش.

+بله توضیح بدید برامون.

_ما حقیقت چون این حرکت از شرق کشور و از خته ی خراسان و کنار امام رضا شروع شده؛ دوست داشتیم که یک اسمی داشته باشیم که به امام  رضا ربط داشته باشه و ترجیحا هم خیلی مستقیم گویی نباشه.

ما اون اوایل خیلی گشتیم که ببینیم چه اسمی انتخاب بکنیم که این ویژگی هارو داشته باشه و همزمان شبکه های اجتماعی و دامنه هاش هم خالی باشه٬ یک مسابقه ای هم گذاشتیم اگر خاطرتون باشه؟

+ بله خاطرم هست

_یک گروهی از دوستان بعد از مطالعاتی که کردن به ما اسم ابر و بن رو پیشنهاد دادن؛ این هم از دعای بعد از نماز بارانی که حضرت داشتند٬ اونجا میگن خدایا ابر های باران زایت را بر ما بفرست تا بن و ریشه های گیاهان ما رویانیده شود. ما این رو برای خودمون به این معنی تعبیر کردیم که ابر صنایع فرهنگی٬ با بارش و توزیع خوبش٬ میتونه بن و ریشه های فکریه آدم هارو بارور کنه٬ برای همین این اسم رو گذاشتیم.

و الحمدالله خب همه ی شبکه های اجتماعیش رو گرفتیم و دامنه هاش رو گرفتیم و امروز دوست داریم که این حرکت رو اگر خدا کمک بکنه جهانی کنیم.

+ خیلی خوبه٬ ینی تو حوزه های دیگه هم وارد شدید؟

_نگاه ما بحث صنایع فرهنگی هستش٬ خب توی دنیا اگر شما مطالعاتی داشته باشید و حتما دارید٬ اِلمان های صنایع فرهنگی زیاد هستش ولی اون ۸ تای اصلی که محور در حقیقت این صنعت هستش ترکیبی از کتاب٬ کُمیک٬ انیمیشن٬ سینما٬ لوازم التحریر٬ پوشاک٬ اسباب بازی و بازی های ویدیویی هستش. ینی وقتی اونا میخوان یک شخصیت رو جا بندازن برای بچه های ما٬ برای بچه هایی که بالاخره میخوان با شخصیت ها آشنا بشن٬ میان اون هارو تو حوزه های مختلف نشون میدن؛ و این اثرش چند برابر هست تا اینکه ما مثلا بیایم تحریر بزنیم ولی شخصیته ناشناخته باشه برای بچه ی ما٬ ما دنبال این هستیم که به عنوان یک تکمیل کننده بین تولید کننده و مخاطب این چرخه رو تکمیل کنیم. و به مخاطب بگیم تو میتونی از تولیدات خوبی که ناشرا٬ تولید کننده های بازی٬ حریر و غیره وجود داره؛ یک مجموعه ی خوب و تمیزی رو برای بچت تکمیل کنی و داشته باشی. برای همین اسم مجموعه روپخش صنایع فرهنگی گذاشتیم. که انشالله الآن کتاب رو به اضافه بازی و تحریر داریم٬ بعدا قسمت های دیگه هم انشالله تکمیل خواهد شد.

+ اگر درست بگم شما فضای حالا اون انبار و فضای دفتر خودتون رو توسعه دادید و یک تغییراتی داشتید توی این راه٬ سختی های زیادی هم کشیدید؛ یک مقدار از این مسائل و مشکلاتی که بر شما گذشته؛ یک مقدار برای ما اگر بشه صحبت بکنید.

_خدمتتون عرض کنم که حالا بعضی از دوستان هم دلسوزانه مارو نقد کردن و گفتن که اشتباه کردی همچین هزینه ای رو کردی ولی در حقیقت تصمیمم رو من دیگه بالاخره یک جا گرفتم٬ گفتم که میگن سواری دولا دولا نمیشه! گفتیم اگه ما بخوایم تو حوزه ی پخش٬ کار جدی انجام بدیم؛ حتما نیاز به موجودی داریم یعنی به عنوان یک پاشنه آشیل به این نتیجه رسیدیم که اگر میخواد پخش٬ یک حرکت جدی رو برای خودش رقم بزنه لازمه که موجودی خوبی داشته باشه. خب موجودی یک بستری میخواد به اسم فضا و انبار و طی بررسی هایی که خودمون داشتیم و مشورت هایی که با مشورا می کردیم٬ گفتیم باید یک حرکت جدی اتفاق بیوفته و اون تقریبا انبارمون پنج شش برابر شد٬ یعنی ما ۱۰۰ ۱۵۰ متر بود انبار قبلیمون٬ اینجا حدود هزار متره٬ و خب داستانی بود راه اندازی اینجا٬ از تامین مالیش گرفته تا اجراش تا نوع چیدمان که چه جوری باشه چه قفسه ای بزنیم قابل حمل باشه قابل تعویض باشه٬ جابه جا شدنش مشکلی نداشته باشه٬تقریبا نا امید بودم یعنی لطف خدا بود؛ ما چون از همون اول تا حالا یک ریال کمک دولتی و بودجه ای نداشتیم٬ و این خودش خیلی کمک کرد به ما که ما چه جوری بدون هیچ کمکی از بیرون رو پای خودمون بایستیم. کار سختی بود و جمع بندی این بود که چون چیزی نداریم مجبوریم خونمون رو بفروشیم؛ و ما خونه رو فروختیم و یک کار سختی بود راضی کردن همسر و خانواده٬ که پای این چیزی که بهش رسیدیم بایستیم.

+خلاصه هر چه که داشتید در طبق اخلاص گذاشتید.

 _بله٬ هم خونه ی خودم رو فروختم هم پدرم رو بردم رهن بانک٬ ینی یکی از سختی ها اون بودش چون پدر آدم بازنشسته باشه و حقوق سر ماه گیرش بیاد و امنیتش یک دفعه ای به هم بخوره خیلی سخته ولی به لطف خدا حل شد٬و امیدواریم انشالله این بازگشت سرمایه ای که حالا اتفاق افتاده و این تامین مالی که کردیم طی دو سه سال آینده جمع بشه و انشالله ما هم مشکل خاصی نداشته باشیم.

+به امید خدا٬ هر مقدار که ممکنه٬ از این داستانه راه اندازیه حالا بحث های زیر ساختیش و یا اینکه حالا این تصمیم گیریه که بخواید همچین ریسک بزرگی رو بکنید؛هر مقدار که ممکن هستش بهمون بگید٬ شاید این تجربه ی شما به کار بعضی از دوستانی که میخوان این کارو انجام بدن٬ کارشون رو توسعه بدن واقعا براشون مفید و راه گشا باشه.

_من٬ به نظرم باید کتاب رو نه فقط از دید فرهنگی نگاه کرد. به عنوان یک صنعتی که آدم ورود کرده و میخواد توی اون یک کار اقتصادی خوب انجام بده اون رو با این نگاه ببینه٬ اصلا پیش فرض همه ی ما کار فرهنگی هستش٬ نباید اینو بذاریم وسط٬ اون بوده اصلا٬ اصلا نبود ما اینجا نبودیم؛ پس حالا که اومدیم تو این در حقیقت صنعت بیایم ببینیم بهترین مدل و الگو و حرفه ای ترین مدلش چی هستش که هم خروجی خوبی داشته باشه هم حرفه ای بتونیم پیش بریم٬ خب وقتی آدم اینجوری نگاه بکنه٬ مجبوره که کارشو بزرگ بکنه٬ کارشو توسعه بده. نمیشه مثلا من ۲۰ سال یک فروشگاه ۱۰ متری رو تا آخر برم. خب نمیشه! اگر تو بخوای توی شهر خودت یک کتاب فروش بمونی اگر بخوای شناخته بشی اگر بخوای جایگاه پیدا کنی باید کارتو بزرگ کنی؛ خب برای کار هم که بخواد بزرگ بشه نیاز هستش شما ابعاد مختلف کار رو بسنجی و توسعه ای که میخوای بدی اتفاق بیوفته و فکر میکنم هر کسی که توی این قسمت ریسک نکنه نا خداگاه حذف میشه؛ اتفاقی که خیلی از صنعت های دیگه داره میوفته ینی شما سوپر مارکتا جاشون رو دارن میدن به افق کوروش ها٬ به فروشگاه های زنجیره ای٬ و هحتما کتاب فروشی های کوچیک هم با این نگاه کم کم حذف میشه٬ نمیخوام بگم که این خوبه٬ خیلی بده! ولی واقعیت هستش.  ینی ما اگر نخوایم خودمون رو بزرگ کنیم اگر نخوایم حرفه ای کنیم؛ مشتری دیگه امروز دنبال این نیست که بره مثلا ۱۰ تا نیازشو از ۱۰ جا بخره٬ آخر یک جا همه نیاز هاش رو جمع بکنه. خب پس یک کتاب فروشی حرفه ای٬کتاب فروشی هستش که بتونه نیاز های اینو جواب بده؛ کتاب لازمه٬ اسباب بازی لازمه٬ نمیدونم در حقیقت گیفت لازمه٬ این ها توی یک مجموعه ی فرهنگی جمع بشه خب این نیاز داره به یک توسعه ی جدی تو کار و دوستان اگر واقعا میخوان توی قصه ی به نظرم کارشون پیش ببرن٬ حتما باید یک نگاه و یک در حقیقت طرح بلند مدت داشته باشن٬ و برای اون طرح بیان پلن حرکتشون رو بچینن تا خدایی نکرده اینجوری نباشه که توی مسیری حرکت کنن بعدش پشیمون بشن.

البته این حرف ها گفتنش راحته٬ ما هم خودمون همین الان که دارم میگم٬ میترسم! چون ممکنه آدم نمیدونه شاید شش ماه دیگه ما هم جمع کردیم نمیدونم. ولی واقعا توی همین فشار ها هستش که توکل آدم زیاد میشه. ینی من فکر میکنم که بحث توکل و بحث اعتماد به رازق بودن خدا توی این فشار ها هستش٬ حالا ضمن احترام به همه ی کارمندا و کسانی که دارند بالاخره تلاش میکنند؛ ولی ما حدیث نداریم که الکارمند حبیب الله ولی اَلکاسِبُ حبیب الله داریم؛ ینی تو ندونی آخر ماه چقدر گیرت میاد. اینکه چقدر گیرت میاد رو ندونی خودش یک ریشه ای در تو ایجاد میکنه که تلاش کنی؛ اون کشاورزی که هر روز میره٬ بالاخره امید داره بارون بیاد خیلی فرق میکنه نگاهش با کسی که حالا ببینه چی میشه؟! خدا بزرگه! آخر ماه بدونی حقوق داری خیلی فرق میکنه.این جسارت نشه به کارمندا ولی من فکر میکنم اگر این دو میلیون و چهارصد هزار نفری که در کشور ما حقوق میگیرن یکمی مثلا فرق میکرد مثل ژاپن میشد سیصد و پنجاه هزار نفر احتمالا اقتصاد ما فرق میکرد. احتمالا!

+درسته٬ شما در کنار حالا توسعه ی فیزیکی که داشتید؛ فکر میکنم برای آموزش منابع انسانیتون و به خصوص اگر بتونید برای خودتون٬ اینکه چه کار هایی کردید؟

_خدمتتون عرض کنم که خب داستان منابع انسانی واقعا یک داستان خیلی سختی هستش امروز٬ بالاخره آدم ها دوست دارن توی کارشون رشد پیدا کنن٬ توسعه پیدا کنند خیلی مثل قبل نیست که بگیم یک نفر رو بیاریم استخدام کنیم دیگه خیالمون راحت که ۱۰ سال پیش ماست! نه٬ ۶ ماه کار میکنه میبینه اونجایی که میخواد اینجا نیستش و جاشو عوض میکنه٬ حالا باید ببینی که چه جوری میشه که یک آدم هدف گذاری شخصیش با هدف گذاری کاری ما گره بخوره؛ این بهترین حالته وفادار شدن نیرو ها هستش٬ هرچقدر این اتفاق زودتر رقم بخوره ماندگاری آدم ها بیشتر میشه و وقتی تو فهمیدی یک آدمی ماندگاره میتونی حالا روش سرمایه گذاری کنی٬ توسعه ی فردی بدی.

+ این رو چه طور تدبیر میکنید؟ چون ببینید معمولا مشکلی که بچه های کتاب فروش یا پخش یا هر جای دیگه ای دارن این هستش که یک کسی که به تیمشون اضافه میشه٬ نمیدونن تا چند وقته دیگه اونجاست٬ اینو شما چه شکلی تدبیر میکنید؟ چه طوری تشخیص میدید؟

_من میگم اختیار آدم ها حق طبیعیشون هستش یعنی نباید ما این اختیار رو بگیریم؛ درسته که واقعا نمیدونیم تا کی هست؟! اما حتما بستر اگر بستر خوبی باشه٬ بستر رو به رشدی باشه…

+یعنی امکاناتی در اختیارشون قرار میدید؟

_اختیار و امکاناتی در اختیارش قرار بگیره٬ بحث های مالی شفاف باشه٬ به قول آقای دکامی٬میگن که مهم ترین کار یک مدیر٬ جذب درست و نگهداری نیرو هستش. یعنی این دو تا اگر اتفاق بیوفته اصلا کسب و کار خودش میره دیگه و من شاید باورتون نشه برای استخدام یک نفر تقریبا مثلا ۵۰ نفر برای ما رزومه میاد از این ۵۰ نفر ۱۰ نفرشون قرار مصاحبه میذاریم٬ قرار مصاحبه ی دوم میذاریم٬ قرار مصاحبه ی سوم میذاریم و از بین این ها مثلا یک نفر رو انتخاب میکنیم.

+خسته نمیشن این وسط؟

_خستگیش بهتر از اون هستش که بیاد سه ماه کار کنه بعد با ناراحتی بره٬ نمیخوام بگم الان گل و بلبل هستیم ها٬ همین الان همه ی آدم ها اونجا راضین ولی سعیمون بر این بوده که اون مقدار توانی که داریم در رضایت و اقناع کردن مدیران داشته باشیم؛ و از اون طرف هم بستر رشدشون رو نگاه داشتیم؛ من یک بازه ای یادم هستش که برای بچه ها هماهنگ میکردم که برن مشاوره٬ و نکته ی مهم اینه که هزینشو کامل نمیدادم٬ نصف خودش نصف من٬ که ارزش این هزینرو بدونه٬ چون الان متاسفانه این اتفاقی که داره تو جاهای مختلف٬ هزینه رو دادن میگن برو فلان دوره شرکت کن؛ دیگه خروجی میده یا نمیده؟!

+ چیه آسیبش؟

_آسیبش که چون هزینشو جای دیگه داده٬ کارفرما داده٬ دیگه اون شخص خیلی براش مهم نیست٬ یک دوره ای میریم حالا ببینیم چی میشه؟! ولی اگر ۱۰ درصد اون هزینه رو خودش بده٬ ۲۰ درصد خودش بده؛ حتما دنبال این هستش که یک خروجی از اون بگیره.

+ این هزینه به لحاظ اقتصادی به نظر شما صرفه داره؟ یعنی فرضا یک کسی که توی پخش هستش یا توی کتاب فروشی هستش٬ حالا توی کتاب فروشی چون مخاطب ما خیلیاشون کتاب فروشن٬ آیا میتونن همچین هزینه ای رو بکنن برای این بحث آموزش؟ چه طور این رو میتونیم بگیم که صرفه ی اقتصادی داره برای این کار؟ چون هزینه هاش فکر میکنم٬ هزینه های قابل توجهی باشه.

_حالا منظور هزینه نه که حتما هزینه های سنگین؛ یه موقعی هستش که مثلا ممکنه شما یک ویدیوی آموزشی براش هماهنگ کنی٬ یک کتاب بهش معرفی کنی یا فلان دوره رو شرکت بکنه٬ من میگم بستگی همش به اون طرح کلی ما از اون کسب و کار داره؛ ینی شما وقتی میخوای کسب و کارتو بچینی باید در حقیقت اجزای مختلفشو تکمیل کنی؛ تامین موجودی٬ دکور٬ مشتری و بازاریابی٬ نیروی انسانی٬ قسمت های مختلف که داریم؛ناخودآگاه نمیتونید هر کدومش یه قسمتش رو ببرید جلو٬ چه بسا شما بهترین موجودی رو تکمیل کنید و داشته باشید ولی نتونید بفروشید! یا آدمشو نداشته باشید بفروشید٬ آدم ضعیف بذارید؛ بعد اینجوری میشه یک بدنسازی که مثلا فقط بازوش بزرگ شده!

من فکر میکنم اگر توجیه نداره واقعا فروشگاه و فروشندگی و کتاب فروشی هم توجیه نداره٬ ینی باید بگیم این جزئش هستش یعنی واجبه.

+سوالی که من از شما دارم٬خواستم اگر بشه برای مخاطبین ما که کتاب فروشان هستند؛ یک مقدار از متد های تامین٬ تعدادیشون که فکر میکنید مناسبه٬ قبل از این گفت و گو هم خیلی کوتاه صحبت کردید که الان یک بستری رو فراهم کردید که بتونن روی سایت و مستقیماً روی حسابداری هم این اتفاقه اعمال بشه.

_نگاه کنید٬ یکی از هزینه های پنهانی که امروز فروشگاه ها دارن و بعضاً در شلوغیه کار ها متوجهش نیستن٬ هزینه ی خواب سرمایه هستش؛ ما به خاطر اینکه مثلا یک مشتری ای اومده از این گفته ۵ تا میخوام٬ بیام از این ۲۰ تا موجود میکنم که یک وقتی اگر اون درخواست داد من کسری نداشته باشم؛ این رو من به وفور توی فروشگاه ها دیدم٬ میگم چرا از این ۳۰ تا اوردید؟! میگه چه فرقی میکنه٬ حالا دو ماه دیگ میخوام بخرم٬ الآن میخرم؛ بعد یک کتاب هم که نیست توی مجموعه ی فروشگاه٬ مثلا ۵ هزار عنوان کتابه؛ بعد این ها جمعش حساب کنید میانگین مثلا ۵ هزار عنوان کتاب ازتون ۱ دونه اضافه تر بخره طرف٬ با میانگین قیمتی ای که امروز مثلا ۵۰ هزار تومن باشه٬ میشه چقدر؟ ۲۵ میلیون تومن٬ ۲۵ میلیون تومن سود بانکیش چقدر میشه؟ نسبت بخوایم بگیریم٬ خیلی عددش سنگین میشه؛ بعد به جای این چی کار میکنیم؟! میریم در به در باید دنبال وام هستیم باز مضاربه بگیریم ینی ناخودآگاه هزینه هامون زیاد میشه؛ من میگم اگر فروشگاه ها به سمت موجودی بهینه و تامین خوب برن٬ خیلی از مسئله هاشون حل میشه.

+چه طور محقق میشه این تامین خوب؟

_اگر خرید هارو اول از همه که نقطه سفارش مشخص بشه٬ اولین گام اینه که فروشگاه برای خودشون سیستم داشته باشن٬ حسابداری یک ضرورت جدی هستش امروز توی فروشگاه ها؛ اگر کسی هنوز داره سنتی کار میکنه جدا تعطیل کنه به نفعشه چون متوجه نمیشه٬ اول از اینکه سیستم حسابداری باید داشته باشه٬ برای هر کتابی باید نقطه سفارش مشخص بشه٬ و بعد فاصله های سفارش دهی باید کوچیک بشه؛ به جای اینکه من ماهی یه بار سفارش بدم حداقل هفته ای یه بار سفارش بدم؛ یا با مجموعه هایی کار کنم که ببینم سریع تامین میکنن موجودی منو٬ حالا ما ادعایی نداریم ولی خب خیلی کسانی هستند که توی کشور دارن پخش جدی انجام میگیرن و میتونن موجودی خوبی داشته باشن؛ با اینکه هیچوقت نه فروشگاه و نه پخش٬ میتونه ایده آل جدی نشتری هاش رو داشته باشه٬ چون شما هر چقدر هم که موجودی پاشته باشید٬ اون قدر تنوع ناشر زیاد شده٬ شما حساب کنید این نمایشگاه کتاب با این همه کتاب٬ کجا میخواید این همه کتاب رو جا بدید؟ توی فروشگاه؟ توی پخش؟ نه نمیشه؛ ولی بالاخره میشه یک حداقلی از اون رضایت رو ایجاد کرد٬ ما خودمون در این قسمت اومدیم گفتیم این موجودی ای که تو انبار داریم رو توی سایت آوردیم و در لحظه کسی ببینه اون کتاب رو همونجا رزرو میکنه و از انیار ما کم میشه٬ و خدمت دیگری که دادیم٬ این سفارش ها حتما فردا صبح ارسال میشه؛ برای اینکه سریع هم ارسال بشه با اتوبوس رفتیم بستیم؛ ارسال رایگان تا باربری شهر مقصد٬ اینم ایجاد کردیم؛ خب دیگ شما حساب کنید برای چی وقتی میشه هر روز خرید کرد من بیام سر ماه ۲۰ کارتن بخرم٬ هر روز یک کارتن خرید کنم٬ هر روز هم نه! سه روز یه بار٬ اتوبوس هم که یک روزه میرسه دستتون؛ دوستان دیگه هم همین کارو دارن میکنن٬ بالاخره پاتوق هستش٬ شهید کاظمی٬ آقای دیباج٬ آقای فخری نژاد٬ یعنی بچه ها دارن خوب کار میکنن به نظر من.

+بله٬ حتما این سوال پیش میاد که ما اگر بازه های سفارشمون رو کم و کوتاه بکینم؛ معمولا دغدغه ها تو هزینه های ارسال هستش٬ یا مثلا بعضا دیده میشه که برای اینکه بخواد اون کارتن رو حتما پر کنه٬ یه تعدادی اضافه بر نیاز خودش سفارش میده٬ این رو چه طور گفتید تدبیر کرد؟ یه مقدار اینو بیشتر باز میکنید برامون؟

_من برای سفارش ها٬ کف سفارش گذاشتم٬ کف سفارش هم نصف کارتن هستش٬ ۲ هزار تومن٬ینی اگر شما کارتن سیگاری که میاد برای فروشگاه حداقل ۵ تومن هستش٬ ۴۵۰۰ هست.

ما اینو گذاشتیم ۲ میلیون تومن٬چرا؟چون کم کم بخره؛ زیاد نخرن. و اون هزینه ای که میخواد ایجاد بشه و ناخودآگاه خواب سرمایه که میخواد اتفاق بیوفته٬ دیگه نباشه برا دوستان.

+این که کم کم بخرن به نفع شماست؟ ینی شما بتونید کتاب بیشتری بفروشید٬ خیلی بهتر هست براتون.

_زمانی نفع ما ایجاد میشه که کتاب داخل قفسه ی فروشگاه گردش کنه؛ اگر کتاب من بره اونجا و کتابم دپو بشه و فروش نره٬ من ضرر میکنم.ما که تک‌ فروشی نداریم٬ سر این هم فعلا محکم ایستادیم که پخش نرن تک‌ فروشی کنن؛با اینکه همه ی پخش ها تقریبا دارن. از خودی تا دوستان دیگه٬ اکثر پخش ها دارن. فعلا ما سر این موضوع جدی وایسادیم مگر اینکه واقعا دیگه فشار بیاد٬ ینی در راستای حمایت از کتاب فروش ها٬ تک فروشی نداریم. خیلی هم به ما پیشنهاد میدن٬ تا به حال همرو رد کردیم ولی شاید یک روزی این کار رو بکنیم.

+در راستای حمایت از؟

_کتاب فروشان.

+چه طور؟

_من میگم٬اگر من بیام رقیب فروشگاه ها بشم؛ خب اشتباه هستش دیگه٬ فروشگاه نیاز به حمایت داره٬ من اگر بخوام رقیب اون بشم٬ کاری نداره دیگه! چون دستم باز تره٬ خرید بهتری میتونم بکنم٬ تخفیف بیشتری میتونم بذارم؛ مثل یکی از سایت ها که خودشم پخش داره توی تهران. ولی این کار رو تا به حال نکردیم. یعنی به این ضرورت نرسیدیم٬ شاید یک روزی بشه ولی الآن سیاستمون این هستش که در راستای حمایت از کتاب فروشان٬ ما تک فروشی نداشته باشیم.

+یعنی مدل رو آسیب زا میدونید که یک پخش٬ یک سایتی هم داشته باشه که بتونن افراد به صورت تک فروشی این کتاب رو تهیه بکنند؟

_من فکر میکنم هر کسی کار خودشو بکنه بهتره٬ یعنی ناشر کتابش رو تولید کنه٬ پخش کار خودشو انجام بده٬ فروشگاه هم کار خودشو انجام بده؛ وقتی همه چی با هم قاطی میشه وضعیت این میشه دیگه. یعنی ناشر در به در  دنبال این هستش که بفروشه٬ بعد میاد نمایشگاه مجازی اتفاق میوفته؛ نمایشگاه کلی آسیب ایجاد میکنه٬ فروشگاه تعطیل میشه٬ یعنی همه به هم آسیب میزنیم.

+به نظرتون ریشه ی این اختلافه چی هستش؟ چرا؟ چه چیزی باعث میشه این اتفاق بیوفته؟

_من میگم٬ نگاه حرفه ای به کار نداشتن!. ما الآن تو خود نمایشگاه بریم٬ چند تا ناشر داریم که حرفه ای دارن کار میکنن؟ بعد ناشری که حرفه ای کار نمیکنه٬ به نظرم ضرورتی نداره باشه.

+ینی محکوم به شکسته؟

_نمیگم شکست٬ من میگم یا بره خودش رو قوی کنه یا الکی تعداد ناشران رو نبریم بالا؛ ما از نظر تعداد چاپ توی دنیا٬ نهم هستیم؛ خیلی بده.

مثلا میانگین تیراژ ما شده ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ تا٬ میانگین تیراژ توی چین ۱۰۰ هزار تا هستش؛ بعد شما بیا حساب کن یه کتابی که میتونه قیمت تمام شدش کلی بیاد پایین؛ به خاطر اینکه همش چاپ جدید داره اتفاق میوفته ٬ ناخودآگاه میانگین قیمت کتاب ها میره بالا؛ بعد میگیم کتاب گرانه٬ چرا گرانه؟ چون سیاست ما اشتباهه٬ حالا جدای از بحث کاغذ و این ها٬ سیاست ما اشتباهه؛ همه ی کتاب ها میانگین چاپ ۱ و۲.

اگر کتاب به چاپ ۲۰ برسه٬ فرق نمیکنه؟ ما خودمون یک کتاب زدیم به اسم ( من میترا نیستم)٬ الآن چاپ ۲۴ هستش. تازه مثلا ۳۹ تومن بوده قیمتش٬ تازه میخوایم زیادش کنیم. ینی شما الآن میانگین کتاب ها میبینید بالای ۶۰ ۷۰ هزار تومن هستش؛ ولی ۳۹ تومن٬ چرا؟! چون سعی کردیم با تعدد چاپ و هزینه های ثابت که سر شکن بشه٬ قیمت کتاب بیاد پایین؛ هم به نفع کتب فروش شده٬ فروشش بیشتر شده٬ هم مخاطب راضی تره٬ هم خودمون راضی تریم؛ حالا اگر این اتفاق برای بقیه ی قسمت ها بیوفته٬ خیلی وضعیت فرق میکنه٬ برای همین تا حالا سیاست ما این بوده که ورود نکنیم به تک فروشی؛ شاید بعدا بکنیم. بعد به نظرم اگر پخش ها بتونن تمرکز بکنن روی کار های ناشران و در حقیقت معرفی بهتری انجام بدن٬ خیلی به نفع خودشون هست و به نفع فروشگاه ها.

+ این معرفی بهتر٬ چه طوری میتونه محقق بشه؟ ببینید یک پخش کتاب٬ با تعداد زیادی ناشر همکاری میکنه٬ هر کدوم از اون ناشر ها هم تعداد زیادی عناوین دارن٬ معمولا این طور هستش که پخشی ها الان٬ فقط در ساعت توزیع میدن٬ و ترویجی از سمت اون ها ما نمیبینیم.

_البته کار سختی هستش. شما تو صنعت های دیگه هم که نگاه کنید٬ مثلا کارخونه ی رب نمیاد ترویجشو و معرفیشو و تبلیغشو یک شرکت پخش انجام بده٬ کی انجام میده؟! تولید کننده. توی حوزه ی صنایع دیجیتال همینجور هستش. ینی انتظار٬ انتظاری هستش که فقط خود تولید کننده این کار رو انجام بده ولی خب تولید کننده ما هم فشار روشه٬ ضعیفه؛ من خودم دوس دارم که توی این قسمت خیلی قوی تر باشیم٬ هنوز اینجا ضعف داریم ما؛ توی ترویج نتونستیم کار جدی انجام بدیم؛ اما حتما امسال یکی از راهبردهامون هست٬ همین الآن ما یک تیم رسانه ای آوردیم کنار کارمون٬ داره تولید رسانه برای کار ها انجام میشه٬ نزدیک به ۱۲۰۰ قلم کتاب و بازی در حقیقت تولید رسانه شده ٬ گذاشتیم تا یک بازه ای انشالله تکمیل بشه٬ این هارو پابلیش میکنیم یک جا بیاد بالا و بیشتر هدف این بود که ما رسانه محتوایی تولید کنه که به فروشگاه رایگان ارائه بدیم که فروشگاه دیگه نره برا خودش باز استودیو بزنه و هزینه کنه؛ ینی محتوای پیج فروشگاه رو ما بدیم؛ اون دیگ فقط خودش با توجه به مخاطبش و نیاز مخاطبش کپشنش رو بنویسه؛ ولی این رو ما در اختیار فروشگاه ها بذاریم.

+ این انتخاب و سرمایه گذاریه روی هر کدام از این کتاب ها٬ یک سوال بزرگ تری بپرسم ازتون؛ شما ملاحظه ی محتوایی هم دارید برای انتخاب یک ناشر؟ برای انتخاب یک عنوان؟ این رو چه طوری تدبیر میکنید؟

_توی این موضوع حقیقت٬ یه توضیح‌ کوچولو باید بدم٬ مثلا یه موقع هست ما نشریم و مشخصه سیاست فکریمون چی هستش٬ میریم‌ همون رو تولید میکنیم؛ یه موقع فروشگاهیم٬ با توجه به مخاطب خودمون تنظیم میکنیم کار رو٬ یه موقعی هست که یه کار ترویجی داریم انجام میدیم رو‌ موضوعی که میخوایم کار بکنیم.توی پخش یکمی این داستان سخته٬ ینی شما نمیتونید فقط به یک سری فروشگاه ها کتاب بدید؛ کما اینکه خیلی از فروشگاه هایی که ممکنه از نظر زاویه نگاه و نگاه فکری با ما فاصله داشته باشن؛ همین کتاب هایی که ما داریم رو نیاز دارن و اون فروشگاه میاد سمت ما٬ بعد اون فروشگاه نیاز های دیگه داره٬ برای همین ترکیب اینا با همدیگه کار سختیه٬ ما خودمون با مشورتی که دو سه ماه پیش با دوستان پخشی گرفتیم؛ به یک جمع بندی هایی رسیدیم٬ که یه سری کار های محتوایی رو روش امسال داشته باشیم؛ ولی هنوز به صورت جدی نه.

گام اول این هستش که ما اومدیم روی محصولاتی که میدونیم خوبه و قبول داریم٬ روی اون ها میخوایم تولید محتوایی انجام بدیم٬ فعلا گام اول این هستش؛ ولی دوس داریم در دراز مدت به یک پخش تمیز تبدیل بشیم٬ الان این به صورت کامل نیستش. چون میگم نیاز فروشگاه های مختلف بوده٬ تکمیل نشده هنوز. و واقعا هم کار سختیه ینی شما حساب کنید مثلا ما ۱۷ هزار عنوان کتاب داریم ینی ما اگر بخوایم کار بررسی کتابی که ارشاد انجام میده ما انجام بدیم؛ یک کار خیلی سخته و نیاز به یک بودجه ی بیرونی داره. همین الآن بعضی از دوستان این کار رو میکنن توی نهاد های مختلف٬ ولی اون ها حتما از یه جایی بودجه دارن؛ و شما حساب کنید بخش خصوصی چقدر توان داره مگه؟! هم مارکتینگش رو بچینه٬هم نیرو انسانیش رو٬ هم محتوا٬ واقعا کار سختی هستش اما ایده آلمون این نیست٬ دنبال این هستیم این اتفاق بیوفته.

+گفتید پخش تمیز٬ پخش تمیز به چه پخشی اطلاق میشه؟

_من فکر میکنم بالاخره پخشی که از نظر محتوا٬ محتوایی باشه که با خیال راحت بدیم دست بچه های خودمون اول از همه؛ و واقعا توی این آشفته بازار ترجمه که امروز میبینیم گریبان گیر مردم ما شده و مخاطب ما واقعا داره فرهنگ غربی بهش منتقل میشه٬ به نظرم یه کار جدی باید توی این قصه اتفاق بیوفته.

+درسته٬ یه سوال از شما داشتم٬ شما توی یکی از این مدل هایی که دارین٬ توی خرید های نقدی اگر اشتباه نکنم یک تخفیف هایی هم در نظر گرفتید اضافه بر اون تخفیف هایی که میدین؛ این مدل رو چه شکلی شما به قول معروف بهش رسیدید و توجیهتون برای این مدل چیه؟ اینو میتونید یه مقدار شرح بدید؟

_ خدمتتون عرض کنم که الآن یکی از سختی های کار پخش این هستش که تعهدی که به ناشر میده رو باید هر جور شده تعهدرو پاسخ بده؛ حتی اگر فروشگاه نتونه اون تعهدی که به ما داده رو درست انجام بده و ما یکی از خط قرمز هامون از اول این بوده که چک فروشگاه رو به ناشر ندیم؛ همیشه چک خودمون رو بدیم که خدایی نکرده با برگشت خوردن چک فروشگاه٬ اعتبار ما جلو ناشر خراب نشه؛ و این برای ما خیلی هزینه های زیادی داشته تا حالا٬ نمونش یکی از فروشگاه هایی که پارسال توی مشهد تعطیل شد و حدود ۴۰۰ میلیون چک برگشتی برای ما آوردش؛ حالا به سختی ما تونستیم اون رو حل کنیم ولی واقعا اذیت شدیم. برای همین ما گفتیم اگر بتونیم یک کاری بکنیم که… البته ریشه ی اصلی این حرکت ما این نبود٬ ریشه ی اصلیش این موضوعی هستش که میخوام بگم٬ ما بررسی کردیم٬ ناشر همیشه نیازش کمبود نقدینگی و چاپ کتاب های تمومه؛ اون طرف٬ فروشگاه مدیریت نقدینگی رو مشکل داره٬ یعنی کتاب رو امروز میفروشه تا تاریخ چک بالاخره نقدینگی هستش٬ ممکنه هزینه هایی که مرتبط نیست اتفاق بیوفته . بعد ما گفتیم چه جوری میشه این نقدینگی رو داد به ناشر؟ که این کتاب تند تند تولید کنه و اون بتونه نقدینگیش رو هزینه٬ و سود بیشتری گیرش بیادش٬ اومدیم با ناشر ها صحبت کردیم گفتیم اگر ما بخوایم از شما تخفیف بهتری بگیریم این تخفیف رو چقدر میتونی به ما بدی که ما اینو بدیم یه فروشگاه؛ یعنی هدف اصلی این بودش.

دوما اون موضوع قبلی که گفتم٬ ریسک وصول رو کاهش بدیم؛ ینی بیشتر هدف اینه٬ الآن خیلی از ناشر ها چون نیاز به نقدینگی دارن٬ ما میخواستیم اینو جهت بدیم؛ که البته چون مورد اعتراض بعضی از ناشر ها شد٬ حالا با تصمیمی که داریم میگیریم احتمالا بعد از نمایشگاه اینو کمی کم رنگ ترش میکنیم٬ چون ناشر ها خیلی موافق نیستن. ما هم گفتیم هر چی شما صلاح بدونید.

+ توی ابتدای فرمایشاتتون به پخش محصولات فرهنگی هم اشاره کردید٬ چه طور شد که به این تصمیم رسیدید؟ یه بخش کوتاهی رو توضیح دادین و اینکه الآن چند درصد از موجودی ای که دارید اگر که میتونید بگید و بهش اشاره کنید٬ به کتاب و چه بخشیش به محصولات فرهنگی اختصاص داره؟

_ما نزدیک به ۸۰ درصد کارمون کتاب هستش٬ ۲۰ درصد شده محصولات فرهنگی٬ خب با یک شیب ملایمی ما ورود کردیم٬ یه قسمتش که گفتم همون بحث جزیره ای نبودن و کامل بودن پکمون هستش؛ یک قسمتش هم نیاز فروشگاه هاست٬ یعنی فروشگاه ها دیگه امروز فقط کتاب فروش تنها نیستن٬ چون مخاطب میخواد اونجا نیاز های مختلفش رو ببینه؛ بعد ناخودآگاه فروشگاه ها ما رو هل میدن به این سمت٬ نیاز داره ما هم میاریم اما نمیخوایم کتابمون کم رنگ بشه، چون اصل کار ما کتاب هستش؛ این ها تکمیل کننده ی چرخه ی ما هستند.

+چه طوری اینو بالانس میکنید؟ چون جذابیت های محصولات فرهنگی و فکر میکنم نحوه ی تصفیه ی محصولات فرهنگی متفاوته با کتاب؛ مدتش کوتاه تره و قطعا اون برگشت به سرمایش خیلی بهتر اتفاق میوفته؛ چه طور این رو شما تدبیر میکنید؟ بالانس میکنید؟

_ از نظر؟!

+ اینکه سهم این ۲۰ درصد بیشتر نشه٬ در آینده امکان داره مثلا بگید خب نصرفید آقا رفتیم سراغ اینکه بیشترش بکنیم.

_ نه اینکه ول کنیم موضوع رو ولی واقعا نیاز بازار هستش دیگه٬ نمیدونم جایی که ما باید مثلا وصل باشیم و بودجه ای داشته باشیم٬ بگیم مثلا از این بیشتر نمیشه یا اینکه باید خودمون بچرخونیم و فروشگاه هم میخواد خودشو بچرخونه؛ حالا ما گیرم که ۹۰ درصد کتاب٬ولی خب فروشگاه میگه من اونو لازم دارم نمیارید؟! میگم چشم میاریم.

من نسبت رو فکر میکنم خیلی به هم نخوره در دراز مدت٬ شاید بشه ۷۰ درصد ولی حجممون به همون نسبت میره بالا ینی کتابامون زیاد تر میشه. ما خودمون الآن فضایی که اونجا داریم٬ دو و نیم طبقست٬ ما فقط یک طبقه رو فعال کردیم؛ یک و نیم طبقه ی دیگه میتونیم فعال کنیم که خود عناوین ما میرسه به ۴۰ هزار عنوان و فکر نمیکنم خیلی نیاز خاصی بمونه برای فروشگاه ها.

+الآن میتونید بگید چه تعداد عنوان موجود دارید؟

_ ۱۷ هزار عنوان. نزدیکه ۱۵۰۰ قلم کالا داریم٬ ۱۷ هزار عنوان کتاب.

+ خیلی متشکرم چون وقتمون هم محدود هستش٬ من سوالای این بخش رو فاکتور میگیرم؛ میخوام به بخش نمایشگاه کتاب بپردازیم. الان توی نمایشگاه کتاب هستیم٬ چند روزه صحبت های زیادی در خصوص موافقت و یا مخالفت درباره ی نمایشگاه کتاب هست. شما نظرتون چیه در این رابطه؟ به نظرتون نمایشگاه کتاب با این فرمی که داره برگذار میکنه٬ آسیب زا هست برای کتاب فروش؟ یا برای تمام چرخه ی نشر یا خیر؟

_ میدونید خودمو جای ناشر میذارم٬ واقعا نمیتونم چیزی بگم؛ جای فروشگاه میذارم نمیدونم چی باید بگم٬ ینی بازار بازار سختی شده ینی فشار اقتصادی که وجود داره باعث شده که عملا فشار روی همه ی قسمت ها بیاد.

+ توجیه هر کدوم از طرفین چی هستش؟

_نگاه کنید٬ ناشر دوس داره همه ی سبدش فروش بره نه فقط ۵ تا کتاب پر فروشش؛ فروشگاه هم میگه من جام محدوده نمیتونم همه ی کتاب هاتو بیارم بعد از این طرف هم استدلال خانه ی کتاب و نمایشگاه کتاب این هستش که من میخوام یه کاری بکنم که ناشر همه ی کتاب هاش فروش بره٬ از اون طرف هم مخاطب میخواد دسترسی راحت تری داشته باشه٬ یعنی از منظره های مختلف همه دارن راست میگن٬ بعد این ترکیب با همدیگه یکم کار سختی هستش؛ چه جوری بشه که هم ناشر راضی باشه٬ هم پخش٬ هم فروشگاه و هم مخاطب؟! واقعا کار سختی هستش. اما اگر از جای دیگه مسئله حل بشه٬ مثلا ناشر به جای اینکه ۳۰۰ تا کتاب داشته باشه٬ ۳۰ تا کتاب داشته باشه٬ ۳۰ تا کتابی که فروشگاه نیاره ضرر کنه٬ فروشگاه بگه من ۳۰ تا رو ندارم شده ۲۸ تا ! دو تای دیگشو سریع بیارم٬ همون صحبتی که اول کردم؛ ناشر٬ ناشر خوب باشه بیاد مثلا عناوینش رو به چاپ های بالا برسونه و فروشگاه هم دغدغه داشته باشه که اون رو بیاره٬ بعد این مسئله راحت تر میشه.

مورد دوم٫ این بحث بن ها و بحث خرید مردم هم یک جور هایی بالاخره توی همین فصل های بهاره و پاییزه و این ها٬ ارتباطش با مخاطب و فروشگاه به نظرم حفظ بشه. مثلا میگم این نمایشگاه ها همه روزه ادامه پیدا کنه٬ نمایشگاه مجازی٬ گیرم‌ همین ۲ هزار تا فروشگاه هم که هست تعطیل بشه؛ واقعا بعدا کجا میخواد این کتاب ها ارائه بشه. چقدر ناشر قدرت داره کتاب رو برسونه دست مخاطبش؟! نمیشه.  من خودم برای خودم یک مثالی میزنم همیشه آماری که در آوردیم دیگه مهد رسانه و بالاخره بحث های مجازی و این ها کجاست؟ آمریکا هستش دیگه؛ همین الان بالاترین حالتی که در نظر گرفتن٬ فروش مردم‌ تو فضای مجازی ۲۰ درصد هستش تو کل بازارش؛ اون هم با چه مجازی هایی٬ با آمازون مثلا یا فروشگاه های مختلفی که اونجا وجود داره هایپر هایی که اونجا وجود داره٬ بعد ۸۰ درصد باز هم مردم دارن فیزیکی میخرن٬ پس اصلا این تفکری که فروشگاه حذف بشه اشتباه هستش. ینی اصلا نمیشه. چون مردم دوس دارن بیان کتاب رو ببینن ٬لمس کنن٬ تازه توی ایران اصلا عدد میگن کمتر از ۴ درصده؛ حالا ۵ درصده. ولی باز هم بالای ۹۰ درصد مردم دارن فیزیکی خرید میکنن٬ پس باید فعال تر کرد اونو؛ باید اون رو تقویت کرد. کنارش هم بستری باشه برای کسانی که دوست دارن مجازی بخرن؛ ولی بیاد توی همین بستر ینی در راستای حمایت از کتاب فروش و پخش و ناشر و این ها.

+اینکه بعد از ایام کرونا یک مقدار الگوی خرید مخاطب تغییر کرده٬ این رو شما میپذیرید؟ سمت فروش مجازی رفته درسته؟ این الان ضرورت نمایشگاه رو بیشتر میکنه یا کمتر میکنه؟

_من خودم امروز مثلا به عنوان یک پخش اومدم اینجا خب؟ آخر هفته هم دارم میرم نمایشگاه کتاب بغداد مثلا؛ خیلی برای منِ پخش٬ یا برای فروشگاه دار ٬ نماشگاه مفید هستش. برای مخاطب هم اتفاقا خیلی خوبه ولی اگر فروش اتفاق نیفته اینجا و همه بیشتر بحث مذاکره و ارتباط گیری و مشاوره باشه نمایشگاه به نظرم٬ نمایشگاه خیلی خوبی میتونه باشه؛ ولی وقتی خب نمایشگاه بشه همه چیز فروش واقعا کار سختیه؛ بعد مثلا کلی ناشر ها توی این شلوغی درگیر چهار تا مشتری جزء میشن از پخش یا از فروشگاه ها عقب میمونن٬ ینی بستر بازدید و پرزنت خیلی خوبیه اینجا.

+ینی مدل پیشنهادی شما این هستش که نمایشگاه…

_ نمایشگاه فرانکفورت دیگه.

+ آیا اقتضائات اونجا با اینجا متفاوت نیس؟

_ قبول دارم٬ ولی بالاخره باید مدل گیری کنیم دیگه٬ خب تا کی؟! هم کتاب فروشی هامون رو بیایم مدل بگیریم هم نمایشگاه هامون رو.

+ به نظرتون کی زمان مناسبی برای این اتفاق هستش؟ چون توی خبر ها همین چند روز گذشته منتشر شد که احتمالا از نمایشگاه های بعدی٬ بخواهند که این وجه فروشگاهی بودن رو یک مقدار تغییر بدن.

_خیلی خوبه. واقعا نمیدونم اجراش چقدر..؟ یا کی میتونه اتفاق بیوفته؟ به هر حال مخاطب ما که عادت کرده نمایشگاه بیاد خرید کنه٬ میپسنده اینو یا نمیپسنده؟ ولی در کل به نظرم اتفاق خوبیه.

+چه جوری قابل مدیریت هستش به نظر شما؟

_بالاخره وقتی مخاطب میاد اینجا کتاب رو میبینه و علاقه مند میشه اونجا یک لیستی از فروشگاه ها داشته باشه ناشر٬ بگه آقا توی شهر های مختلف این لیست فروشگاه هایی هستش که با من کار میکنند٬ این آدرسش این پیجش و سایتش و شمارش٬ از کتاب فروشی شهر خودت بخر؛ بذار کتاب فروشی شهر خودت بمونه؛ چون تو همیشه به من دسترسی نداری٬ سالی یه بار منو میبینی٬ میری و خداحافظ. ولی کتاب فروش محلت رو مواظب باش از بین نره؛ یک این.

دو اینکه بستر های دیگه ای هم ما ایجاد کنیم کنار علاوه بر کتاب فروشی ها؛ مثلا ویترین کتاب توی فروشگاه های هایپر٬ الان یک فروشگاه هایی توی هایپر میت ایجاد شده به اسم( فروشگاه گوشه ی دوست داشتنی) توی مشهد دو تا شعبه٬ توی تهرانم دو تا از شعبه هاش فعال شده؛ این فروشگاه با اینکه یک فضای٬ یک دیوار تقریبا سه متری هستش٬ حجم خریدش اندازه ی یک فروشگاه تقریبا ۱۰۰ متری که داره از ما خریداری میکنه٬ برابری میکنه.

+ به چه صورته؟

_یک دیواری از یک هایپر رو بهش دادن فقط یک دیوار صاف٬ کتاب ها رو چیده؛ چون اونجا پا خور زیاده و مخاطب میخواد خارج بشه از هایپر میت میبینه این کتاب هارو٬ میاد اونجا میخره؛ بعد فروش این فروشگاه از یک فروشگاه ۱۰۰ متری بیشتر شده.

+ هزینه هاشم طبعاً کمتره.

_خیلی کمتر٬ چون اون دنبال این هستش که فروشگاش پا خور پیدا کنه خب جاهایی که پا خور دارن رو ما فروشگاه کنیم. این تجربه٬ تجربه ی به نظرم خوبیه٬ بالاخره نکته ای که آقا میگن‌ همین هستش که کتاب باید در دسترس مردم باشد؛ این در دسترس بودن چه طور اتفاق میوفته؟ مگر ما چقدر سال ۷۰ پیتزا نیازمون بودش؟ ولی این قدر این پیتزا اومد و در دسترس بود که شد نیاز مردم. پس مطمئناً کتاب خوانیه ما یک قسمتش به در دسترس بودن بر میگرده؛ ینی همیشه مشکل ترویج ما نداریم. این دسترسی کتاب اتفاق بیوفته خیلی بحث ها فرق میکنه.

+ و این با کتاب فروشی ها بهتر محقق خواهد شد؟

_مطمئناً٬ چون مخاطب دوس داره کتاب رو ببینه و بخونه.

+ این تفاوت کتاب با محصول های دیگه ضرورت این رو بیشتر میکنه.

_نگاه کنید شما توی صنعت های دیگه نگاه کنید٬ مثلا تو حوزه ی خوراک٬ خیلی مشکل خاصی پیش نمیاد؛ شما بری رستوران یا مجازی بخری فرقی نمیکنه٬ اون که بهت نمیده تست کنی؛ میخری دیگه. اما توی پوشاک باید بری تن بزنی٬ باید بری پا بزنی کفشرو. کتاب هم باید بگیری دستت٬ باز کنی٬ تورق کنی٬ شناسنامش رو بخونی؛ برا همینه که آقا میگن که هیچ چیزی جای کتاب رو پر نمیکنه همینه.

+جای کتاب فیزیکی رو.

_ینی واقعا نیازه کتاب٬ برای همین درسته مجازی تسهیل کرده خرید رو اما جایگزین به هیچ عنوان نمیتونه باشه.

+ خیلی خوبه٬ خیلی ممنون. خدا رو شکر ذهن شما خیلی دسته بندی هستش؛ مطالب رو خیلی خوب ارائه میدید؛ برای من خیلی قابل استفاده بود. تشکر میکنم از اینکه دعوت ما رو پذیرفتید و خیلی ممنونم از اینکه وقتتون رو در اختیار ما قرار دادید.

_ سلامت باشید. باعث افتخار بنده بود.

از دوستان خوشه هم تشکر میکنم٬ واقعا همتی که مجموعه خوشه٬ آقای راهی و بقیه دوستان دارن٬ یک همت ارزشمندی هستش. انشالله که به پشتوانه ی این مجموعه ما بتونیم فروشگاه هارو هر چه بیشتر در کشور توسعه بدیم و هر شهری یک فروشگاه عضو خوشه داشته باشه انشالله.

+ انشالله به امید خدا.

 

فیلم کامل جلسه:

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه