تازه های کتابدنیای کتاب

مختصری از زندگی اندرونی آقاسیدمصطفی خمینی منتشر شد

کتاب «زندگی آیت‌الله سیدمصطفی خمینی» به قلم آزاده جهان‌احمدی با رویکردی داستانی، مختصری از زندگی فرزند ارشد حضرت امام خمینی را روایت می‌کند. این کتاب توسط انتشارات روایت فتح به‌تازگی منتشر شده است.

 

به گزارش خبرنگار حوزه کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، برای آنها که اهلش هستند زندگی علما، یعنی آنچه در اندرونی منزلشان می‌گذشت، همیشه جذابیت دارد. این جذابیت از جستجوی نسبت وجه و منظر بیرونی شخصیت علما با آنچه در منزل و نزد اهلبیت‌شان می‌گذرد، ناشی می‌شود.

بزرگان فرهیخته‌ای که نامشان را بسیار شنیده‌ایم و سلوک و شیوه و سیره زندگی‌شان همواره دارای جذابیت‌ها و نکات تکان‌دهنده و آموزنده است. روش آنها در تربیت فرزند و معاشرت با همسر چگونه بود؟ واکنش آنها هنگام عصبانیت چه بود؟ و خیلی جزئیات دیگر که همه‌شان در کنار هم آنچه هستند که زندگی می‌نامیم.

انتشارات روایت فتح در یک مجموعه هفت جلدی با پرداختن به زوایای پنهان و کمتر دیده شده زندگی علمایی چون شهید بهشتی، علامه طباطبایی، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، امام خمینی، سیدعلی قاضی طباطبایی، آیت‌الله بروجردی و سیدمصطفی خمینی مجموعه‌ای مختصر و مفید را برای خوانندگانش فراهم ساخته است. 

 قرعه آخرین کتاب به نام فرزند ارشد امام خمینی خورده است؛ شخصیتی دانشمند و متفکر و در عین‌حال مقید به اخلاق اسلامی و کاملا در خدمت پدر و نهضت انقلاب اسلامی. زندگینامه سید مصطفی خمینی آخرین کتاب از مجموعه هفت جلدی زندگی علماست که به قلم آزاده جهان‌احمدی، توسط نشر روایت فتح منتشر و روانه بازار شده.

آزاده جهان‌احمدی در ۸۰ صفحه  به سیر زندگی از تولد تا شهادت او پرداخته است. نویسنده در این کتاب سعی کرده تا با اشاراتی دقیق و مستند وجوه گوناگون زندگی ایشان را برای مخاطب روایت کند. از بخش‌های مهم زندگی خانوادگی تا نحوه مصاحبت با اهالی منزل و دوستان، سال‌های تبعید در ترکیه در همراهی با پدر و سال‌های گرم و پرزحمت زندگی در نجف هر کدام بخشی از زندگی سیدمصطفی است که در کتاب شاهد حضورشان هستیم. جهان‌احمدی پیش از این دو عنوانِ «سیدعلی آقا قاضی» و «آیت‌الله بروجردی» را از همین مجموعه خلق کرده بود. 

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:

سال ۱۳۳۵ سیدمصطفی در بیست و چهار سالگی متاهل شد و ردای دامادی آقای حائری را به تن کرد. تا دو ماه بعد از ازدواجشان در منزل آقاروح‌الله ساکن بودند. بعد از دو ماه بالاخره یک خانه برای اجاره پیدا کردند و چون هیچ اسباب و اثاثیه‌ای نداشتند خود قدس‌ایران‌خانم از همان وسایل خودشان چند تکه جدا کرد تا سیدمصطفی و معصومه بروند سر زندگی‌شان. یک قطعه قالی و یک گلیم و دو دست رختخواب، یک دست ظرف چینی، یک کتری، یک دست استکان و نعلبکی، یک چراغ فتیله‌ای و دو قابلمه شد اسباب زندگی تازه عروس و داماد.

چندی بعد از ازدواجشان خدا دختری به نام محبوبه به سیدمصطفی و معصومه داد. دختری که عمرش به دنیا نبود و در همان بچگی با بیماری مننژیت از دنیا رفت. اما از آنجا که همیشه در بر روی یک پاشنه نمی‌چرخد سال ۱۳۳۸ خدا دوباره دل سیدمصطفی و معصومه را شاد کرد و سیدحسین به دنیا آمد و بعد از سید حسین چشم پدر و مادر جوان به جمال مریم‌السادات روشن شد.

سیدمصطفی اهل حسن‌خلق و مزاح با خانواده و دوستان بود. یعنی همان‌قدر که در درس و بحث جدی بود و دقیق و صاحب‌نظر، همان‌قدر هم شوخ‌طبع بود. اما در عین‌حال هم حواسش به حلال و حرام خدا هم بود. که مبادا با شوخی مرتکب گناهی بشود.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه